رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

72

من ندارم سر یأس

با امیدی که مرا حوصله داد ....

71

توی اتاق بودم که بوی بارون بلند شد ...اون قدر نم نم بود که اول بوی خاکش بلند شد بعد که دویدم دم پنجره صداشو شنیدم ... 


":) دل ما هم تشنه است ها !:) بارون دل ما هم فراموش نشه لطفا !:)  از همین بارون هام باشه لطفا ! که اول بوشو بشنوم ، بعد صداشو ! یعنی بی خبر باشه لطفا ! :) "



* لا حول و لا قوه الا بالله... (لازم به یاد آوری نبود، می دونم! بهتر از من می دونی! خواستم بگم که حواسم هست... همون جوری که حواس *تو* هست ...) 

70 -از بهترین شعر هایی که خواندم

حکایت باران بی امان است

این گونه که من

دوست*ت* می دارم .

شوریده وار و پریشان باریدن

بر خزه ها و خیزاب ها

به بی راهه و راه ها تاختن

بی تاب ٬ بی قرار


دریایی جستن


و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن


و *تو* را به یاد آوردن


حکایت بارانی بی قرار است

این گونه که من دوست*ت* میدارم....