اخلاق خیلی بد من اینه که وقتی حوصله ندارم و یکی می آد که با من حرف بزنه ، بهش نمی گم که الان اصلا حوصله ات رو ندارم ! یا وقتی از کسی توقعی دارم و انجام نمی ده ، بهش نمی گم که هی فلانی !! من ازت توقع( به حَقّه !) انجام این کار رو دارم و تو انجام نمی دی و داری اعصاب منو خورد می کنی !
اصلا نمی فهمم چرا و از کی این ارزش در درونم ایجاد شد که فدا کردن خود برای دیگران خیلی خوب و توقع نداشتن از آدم ها و قانع بودن به همینی که الان هستن بسیار عمل پسندیده ایست !
این مسئله خیلی مسئله ی جدیدی نیست و خیلی و قته دارم باهاش دست و پنجه نرم می کنم ! راستش مشکلی که جدیدن پیدا کردم اینه که یه محدثه ی جدید در درونم ایجاد شده که بر خلاف شخصیت قبلیم ، بسیار دقیق و نکته بین و متوقعه ! و در حالیکه من در حال انجام از خود گذشتن ها ی روز مره ام هستم ، مدام وظایف طرف مقابل و توقعاتش رو از اون بهم یاد آوری می کنه و این میشه که من در تمام روز(و گاهی حتی شب !) مشغول کلنجار رفتن با خودم و قانع یا ساکت یا سرکوب کردن اون محدثه ی جدید و شستن دلخوری هام از دست آدم ها هستم ! گاهی هم کم می آرم و زمام امور و اخلاقم رو ایشون به عهده می گیرن !
خسته شدم ....
اگه میدیدی قیافمو وختی تو وبای به روز شده دیدیمت!...
آخی!
منم گاهی اوقات دچار این خود درگیری های مزمن می شم. آخرش یکی کوتاه میاد دیگه. شایدم خیلی مزمن شه....