رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

یار دل آزار !

 

 ای گل تازه که بویی ز وفا نیست تورا ... خبر از سرزنش خار جفا نیست تورا

رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست تورا ...التفاتی به اسیران بلا نیست تو را

ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تورا ... با اسیر غم خود رحم چرا نیست تورا؟

فارغ از عاشق غمناک نمیباید بود...

جان من، اینهمه بی باک نمیباید بود...

همچو گل چند به روی همه خندان باشی؟ ... همره غیر به گلگشت و گلستان باشی؟

هر زمان با دگری دست و گریبان باشی؟ ... زان بیاندیش که از کرده پشیمان باشی

جمع با جمع نباشند و پریشان با شی... یاد حیرانی ما آری و حیران باشی

ما نباشیم، که باشد که جفای تو کشد؟

به جفا سازد و صد جور برای تو کشد؟

شب به کاشانه ی اغیار نمیباید بود ... غیر را شمع شب تار نمیباید بود

همه جا با همه کس یار نمیباید بود ... یار اغیار دل آزار نمیباید بود

تشنه ی خون من زار نمیباید بود ... تا به این مرتبه خونخوار نمیباید بود

من اگر کشته شوم باعث بد نامی توست

موجب شهرت بی باکی و خود کامی توست

دیگری جز تو مرا اینهمه آزار نکرد ... جز تو کس در نظر خلق مرا خار نکرد

آنچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد ... هیچ سنگین دل بیداد گر این کار نکرد

این ستمها دگری با من بیمار نکرد ... هیچکس اینهمه آزار من زار نکرد

گر ز آزردن من هست غرض مردن من

مردم، آزار مکش از پی آزردن من 

جان من سنگدلی، دل به تو دادن غلط است ... بر سر راه تو چون خاک فتادن غلط است

چشم امید به روی تو گشادن غلط است ... روی پر گرد به راه تو نهادن غلط است

رفتن اولی است ز کوی تو، ستادن غلط است ... جان شیرین به تمنای تو دادن غلط است

تو نه آنی که غم عاشق زارت باشد

چون شود خاک بر آن خاک گذارت باشد 

.........  

.........................

مکن آن نوع که آزرده شوم از خویت ... دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت

گوشه ای گیرم و من بعد نیایم سویت...نکنم بار دگر یاد قد دلجویت

دیده پوشم ز تماشای رخ نیکویت ... سخنی گویم و شرمنده شوم از رویت

بشنو این پند و مکن قصد دل آزرده ی خویش

ورنه بسیار پشیمان شوی از کرده ی خویش..... 

 

وحشی بافقی   

* به شدت این شعر رو دوست دارم !!!!وحشی هم خودتونید !  

**این شعر طولانی تر از این حرفاست ! اگه دوست داشتید بگید که ادامش رو بذارم !

چون که از دلت می آد  

می آد به دل می شینه !...:) 

 

 

* برای یکی یه کاری انجام دادم ....اس ام اس داد « دوستت دارم !!!:) »  این جمله در عین صداقت اونقذه به دلم نشست که تا نیم ساعت زل زده بودم به صفحه ی گوشیم ! یادم رفت که باید جواب بدم !! بعد نیم ساعت اس ام اس دادم : « منم دوست دارم !!!:) »  اس ام اس داد : تو دستشویی بودی یا تاخیر فاز داری ؟! ... جواب دادم : D: !!!

** بازم می گم ! کمبود محبت رو خودتون دارید !! D: 

***می دونم که اگه کار رو براش انجام نمی دادم ؛ اس ام اس می داد ازت متنفرم !!!نمی خواد یاد آوری کنین !!

الحسد یاکل الایمان کما تاکل النار الحطب!!!

6 سال پیش !

نفر اول :تو به فلانی حسودی می کنی !!!

من: چرا این فکر رو می کنی ؟!!!!؟!!

نفر اول : چون ازتو محبوب تره !!!

من: نه باور کن من خودم فلانی رو خیلی دوست دارم !!اصلا اینطوری که تو می گی نیست !!!

نفر اول : چرا هست !

من :......

4سال پیش

نفر دوم :تو به فلانی حسودی می کنی !!!

من : چرا آخه ؟!!!!

نفر دوم : چون درسش از تو بهتره !!!نمره هاش از تو بالاتره ! در ضمن با هوش ترم هست !!

من : باور کن این طوری که میگی نیست !! من اهل حسودی کردن نیستم !

نفر دوم : چرا هستی !

من :

3سال پیش

نفر سوم : تو به فلانی حسودی می کنی !!!

من : چرا ؟!!

نفر سوم :چون از تو موفق تره !!!

من:این جوری نیست !!

سال پیش

نفر چهارم : تو به فلانی حسودی می کنی !!!

من: چرا ؟!!

نفر چهارم : چون خوشگله !قیافه اش از تو خیلی بهتره !

من : :)  <-(لبخند تلخ !!!!)

حالا یکی به من بگه من که این همه حسودی می کنم چه طوری تا حالا نترکیدم !!! 

راهنمایی: فرضیه ی کمر بند ایمنی قبلا رد شده !!! 

 

پ.ن: عنوان رو حال کردین !! ای بابا ! خواهش می کنم ! ما اینیم دیگه !!

نگاهی ...

 گوش کن

جاده صدا می زند از دور قدم های تو را.

چشم تو زینت تاریکی نیست.

پلک ها را بتکان

کفش به پا کن

و بیا.

و بیا تا جایی

که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد

و زمان روی کلوخی بنشیند با تو

و مزامیر شب اندام تو را

مثل یک قطعه آواز به خود جذب کند.

پارسایی است در آنجا که ترا خواهد گفت:

 

«بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه عشق تر است.»

                                                                 

 "سهراب سپهری"

 

 

 *سخت ترین کار برای یه آدم حواس پرت و فراموش کار مثل من اینه که یه عده قرص و کپسول رو بدن بهش بگن این ها رو سر وقت بخور تا خوب شی !!! اولین نوبت رو می خورم !نوبت دوم رو به جای ۸ ساعت بعد ؛ ۱۶ ساعت بعد می خورم ! بعدش دو ساعت بعد یهو شک می کنم «من قرصم رو خوردم ؟!» برای رفع شک می رم یه دونه دیگه می خورم ! این طوری می شه که در فاصله ی دو ساعت دو تا آموکسی سیلین ۵۰۰ می خورم ! نیم ساعت بعدش ضعف و قش(غش؟!)می کنم می افتم گوشه ی اتاق !نوبت بعدی رو هم باز یادم می ره بخورم !بعدش این طوری می شه که هی خوب نمی شم !!! دست خودمم نیست !! حافظه ی کوتاه مدتم فقط ۸ ثانیه است ! چی کار کنم ؟!  

 

**این هفته عجب هفته ای بود ها !!!

مادربزرگ ِ گمراه!

عصری مادربزرگم  تلفن فرمودن خونمون ! رفتم گوشی رو برداشتم . می گم : بفرمایید! می گه : سلام عشق من !! 

 من :!!!

شب رفتیم خونشون ! داشت غذا رو می کشید...شروع کردم به زبون ریختن...(کاری که به ندرت انجام می دم !) در حالت قر و قمش می گه : نیم وجبه قدت ولی زبون درازی داری ! می دونم با اون چشات می خوای سر به سرم بذاری !!!

من :!!!

بابام:

 به بابام گفتم از این به بعد به جای این که مراقب من باشی که قبل از تاریک شدن هوا خونه باشم؛ حواست رو جمع مادرت بکن که فکر کنم قضیه اش کم کم داره خطر ناک می شه !

خودمم از این به بعد تصمیم گرفتم که جلوش روسری سر کنم !!! آخه می ترسم نظر سوئی نسبت به من داشته باشه ...البته بگذریم از این که همه رو برق می گیره مارو کبریت سوخته !!! درسته که 50-60 سال از من بزرگ تره ولی خب عوضش دنیا دیده است ! جوون خام نیست که ! تازه مهم عشق و تفاهمه ! که اونم همه می دونن من خیلی باهاش تفاهم دارم ! تو همه چیز ! اصلا مارو برای هم ساختن ! چی چی رو چرت و پرت می گی !!!؟!! خودت چرت و پرت می گی !!! بحث یه عمر زندگیه ! صحبت یه روز و دو روز که نیست ! تو دوست داری من بدبخت بشم !؟ با سه تا بچه برگردم خونه ی بابام ؟!!اصلا می دونی آمار طلاق چقدر بالا رفته ؟!! خودت "حالا کی می آد تو رو بگیره" ! اصلا من با تو مشورت نمی کنم! تو همش منو تحقیر میکنی!!

*نویسنده در حال نوشتن این مطلب دارای تب 40 درجه و لرز می باشد واز صبح هزار جور قرص خورده! بنا بر این یحتمل بعضی جاها به هذیون گویی افتاده !!!

 

**به دلیل استقبال مخاطبان ! یه نظر سنجی می ذارم از اینکه به چی معتاد شم !

1.هرویین ( حرویین؟!)

2. تریاک

3. قرص

4.شیشه

5.کراک

دیگه چیزی به ذهنم نمی رسه !! هرکی بیشتر بلده پیشنهاد بده !

 

من مواد می خوام !

نه دیگه !! دیگه هیچ راه برگشتی وجود نداره !! نه !تو رو خدا اصرار نکن ! به جون تو اصلا نمی شه !! بابا مگه می خوام برم بمیرم !؟! می خوام برم در یک اقدام نمادین معتاد شم !!همین ! 

چرا ؟!! 

۱۰۰۰ تا دلیل دارم !! 

۱. آخه این چه اینتر نتیه که من دارم !؟!! سرعت الاغ وقتی روش ۶۰ کیلو بار باشه و بخواد از سربالایی بالا بره از سرعت این لعنتی خیلی بالا تره !! 

۲. سایت دانشگاه ؟!! نزدیک ۱۰۰۰ تا دانشجو داره این خراب شده ؛ ۲۰ تا کامپیوتر سالم هم توش نیست !!! لپ تاب هم که ندارم !!( درست فهمیدی !! این آخریه علت اصلییه !!

۳. این چه زندگییه که من دارم !؟! به خدا اون تک سلولی ها  فعالیتشون از من بیش تر بود !! تمام تمرین ها رو هم که می ذارن توی اون سایت بی صاحاب! منم به دلیل اینکه هیچ گونه دسترسی به اون سایت و گروپ ندارم ( دقیقا این اینتر نت هوشمند من این دو تا رو باز نمی کنه !!)با خیال راحت شب رو به صبح می رسونم ! صبح می رم سر کلاس ! تمرین ها رو از رو یکی با سرعت نور کپ می زنم بعد هم یه دوی صد متر با مانع انجام می دم تا این کپی ها رو به دست استاد برسونم !!تمام فعالیت روزانه ی من محدود به همین نیم ساعته ! بعدش می رم تو حالت خلسه ی معنوی تا جلسه ی بعد !! 

۴. اس ام اس ها هم که دیگه...... ( حیف که این عفت کلام دست و پای ما رو بسته !!

۵. کلن خسته شدم دیگه !!!از ۱۰ تا آدم دو رو برم ۹ تا نصفی شون هم افسردگی گرفتن ! ولی من از افسردگی خوشم نمی آد ! می خوام برم مواد بگیرم !این جوری حداقل یه حالی هم می کنیم ! 

۶. حالا شما این ۵ تای بالا رو نقدا جای ۱۰۰۰ تا بگیر؛ قول می دم جبران کنم !:)  

 

 

* وسط اتوبان یادگار امام ؛ دوتا ماشین زدن به هم ! دو تا راننده اومدن بیرون با هم دیگه دست به یقه شدن !! ملت هم بهشون به دید یه مانع متحرک نگاه می کنن که باید ردشون کنن!! 

**فکر نمی کنم وسط اتوبان جای مناسبی برای دعوا باشه ! حتی اگه اعصابتون به شدت خط خطی شده باشه !! 

عنوان؟!!بیخیال شو ؛جان مادرت !!

۱.من صد دفعه به این بابام گفتم هر وقت خواستن مخابرات رو بفروشن به من بگید !!! 

هیچ کس به من خبر نداد!  

تمام تابستون رفتم کار کردم ...جون کندم که یه پولی جمع کنم و مثل یه مرد( یعنی مثل یه خانوم!!) سرم رو بالا بگیرم و برم سهم خودم رو از این بی صاحاب مونده بخرم !!تا دیگه برای دلیور شدن یه اس ام اس مجبور نباشم توی بهشت زهرا دونه دونه قبر ها رو بگردم تا جد و آباد محترم مسئولین رو پیدا کنم و براشون فاتحه بخونم !!!  

من البته فکر میکنم که جد و آبادشون هم مثل خودشون پوست کلفتن !  

باور کنید من صبح به یکی می گم بالا چشمت ابروئه؛ شب پدر بزرگم با التماس و زاری و نفرین و ناله می آد تو خوابم !!!فرداش مجبور می شم برم به یارو بگم : دوست عزیز بالا چشم قشنگت یک هلال ماه موجود است البته اگه دلت می خواد !! 

من نمی دونم اینها کجا این جد و آبادشون رو قایم کردن که دست ملت بهشون نمی رسه !! 

 

*می دونم الان می گی که :«فکر کردی اگه مثلا سهمت رو بخری ...محل سگ بهت می ذارن ؟! زهی خیال باطل ! » اینم بالاخره حرفیه ! ولی حداقل زبونم دراز می شد !( نه که حالا نیست !!)   

 

۲ . سوار تاکسی شدم ..یارو یه آهنگ گذاشته ؛ صداش رو هم زیاد کرده !! خیلی هم حال میکنه با هاش !! بعد آهنگه (یه بیتش  که تقریبا با محتوا ترین قسمتش بود) این بود: 

 

بهار اومد هوا خوبه  

نگار من چه محجوبه ! 

 

آخه یکی به من بگه مصرع اول این شعر چه ربطی به مصرع دومش داره ؟!! 

 

من بال پرواز دارم .

 

 آسمانت را می خواهند ولی صاعقه ات را نه . 

من از آن ها نیستم . 

تهدید هایت را هم دوست دارم ...:) 

 

 

/مسیح در شقایق؛ کریستین بوبن/ 

ز گهواره تا گور ...دانش بجوی !

سلام بر تمام همسنگران علم و دانش!

امروز روز اول مهر بود و ما نوگلان باغ زندگی در حالیکه توی این ترافیک،نزدیک بود پژمرده بشیم،خومون رو به دانشگاه رسوندیم!

بعداز اینکه با مشقت های بسیار، سینه خیز به کلاس رسیدیم؛فهمیدیم که چه رودستی خوردیم!!

واقعا حیف از اون پول تاکسی !!!  

استاد رو نمی دونم از کدوم کوره داهاتی پیدا کرده و آورده بودن ! (احتمالا گفته بود من نمی تونم درس بدم !! اون هام گفته بودن اشکالی نداره جانم این برگه ها رو بگیر! مثل یه گوینده ی اخبار فقط از روشون بخون ! بعضی جاهاش رو هم انتخابی بنویس که نگن داره مثل اخبار گوها فقط می خونه !

 

ماهم نشستیم مثل چند تا بچه ی خوب به درس گوش کردیم !( آره !! درست فهمیدی! منظورم همین بود که نشستیم ته کلاس از  اون ردیف اول شروع کردیم به مسخره کردن بچه ها ! ماشاالله نزدیک 200 نفر هم هستن ! حسابی سرمون شلوغ بود ! بعضی ها رو هم که یه چند وقتی بود ندیده بودیم ...تا حالا این قدر کار نریخته بود رو سرم !!

 

بعد یهو متوجه شدیم که موبایل های همه داره تک تک زنگ می خوره ! (ما هرچی به این صفحه ی لا مصب گوشی زل زدیم دریغ از یه مزاحم که زنگ بزنه فوت کنه !

متوجه شدیم که مسئله داره فراگیر می شه ! حتی بعضی ها دو-سه بار گوشی به دست می رفتن بیرون !!! ( ما همچنان دچار افسردگی حاد شده بودیم !!) 

 

خلاصه در حالیکه ما همچنان افسرده و از دنیا زده بودیم (من حتی می خواستم خودم رو از پله ی اول دم دانشکده پرت کنم پایین ..دیدم ارتفاعش اونقدر نیست که بمیرم،  ترسیدم فلج بشم بمونم رو دست پدر  مادرم ، برای همین منصرف شدم!)..کلاس تموم شد!  

رفتیم طرف سایت!! دیدیم :به !!!!

جماعت دانشجو ( دور از جون شما !) مثل مور و ملخ ریخته توی سایت !! فکر می کنم بعضی ها فقط خواسته بودن که سنت اول مهر رو به جا بیارن ! آخه طفلکی ها احتمالا فکر می کنن که روز اولی که کلاس ها شروع می شه ، شگون نداره تو خونه بمونن!!! 

به حموم عمومی گفته بود زکی !!! جای سوزن انداختن نبود ! چه برسه به لپ تاب پهن کردن ! 

با چه بدبختیی یه جا پیدا کردیم برای پهن شدن! آخه می خواستیم به search علمی مون بپردازیم !( بازم درست فهمیدی ! به هر حال دانشجو هم به بازی و دانلود آهنگ احتیاج داره دیگه !نداره ؟!خصوصا دانشجوی افسردگی گرفته !!

 

عصر برگشتم خونه روم نمی شد بگم خسته ام !  

 

 

خانوم همسایه : من می خوام کسی مدیر ساختمون بشه که دیگه ما رو زیاد تو درد سر نندازه ! آخه من که مرد بالا سرم نیست !

 مادر گرامی : آخییی...خدا بیامزد شون! نور به قبرشون بباره ! ایشالا هر چی خاک ایشونه ...بقای شما باشه !

خانوم همسایه : نه بابا!!! اون لند ِ هور که نمرده !!!

مادر گرامی : ا ِ ا ِا ِا ِ...!!! پس چی شدن ؟!

خانوم همسایه : طلاق گرفتیم !

مادر گرامی : پس خدا لعنتشون کنه !! 

خانوم همسایه:

 

*هی به مامانم می گم با هر کسی شوخی نکن!!!! مردم ناراحت می شن ! گوش نمی ده که !!!

**مطمئنن می شه فهمید که «گرامی» بعد از مادر در صحت و سلامت عقلی و بدون هیچ گونه فشاری نوشته شده !!(اب*طحی جان درکت می کنم !!)