رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

پرش از ارتفاع !

ساعت 8 شب :

-          - عروسیه ؟

-          - نه !

-          - نامزدیه ؟!

-          - نه !!

-          - پس تولده !!

-          - نه !!!

-          - ای بابا پس همین جوری دور هم باشیم دارن ساختمون رو می آرن پایین ؟!!

-          - نه ! پارتیه !

-          - ببخشید !!؟ پارتی ؟!

-          - هم چین می گه پارتی انگار تا حالا نشنیده !

 

 ( پارتی از اون کلمه هاست که هنوز برام درست حسابی تعریف نشده !)

ساعت 11:30 شب :

آخرین برگه ام رو تصحیح کرده ام . حوصله ام حسابی سر رفته ! این هام که بس نمی کنن!! مغزمون پیاده شد ....

طنابم رو برمی دارم می رم تو حیاط . بوی عطر زنونه و مردونه (و الکل!) پیچیده ! چقدر این ها به خودشون عطر می زنن !!

 با اولین آهنگ شروع می کنم به طناب زدن !

موهات رو افشون کن

بیاباز دل رو پریشون کن و برو ..  نمون این جا ...برو ...

شیدا شو و غوغاکن و بیا آتیش رو بر پا کن و برو ...

1، 2،3، .....102،101،100....( کم می آرم !) حیف! آهنگه برد ...

آهنگ دوم :

....

من می خوام توبدونی عاشقتم

جون و دلم رو می ذارم زیر پات

میمیرم اگه یه روز نبینمت

نفسم بسته به یه نگات ....( آهنگش قشنگ بود !)

بازم باختم !

آهنگ سوم :

...... (چیه ؟! خب روم نمی شه بگم چی می خوند !! اصلن بابا تو چی کار داری ؟! یه چیزی می خوند بنده خدا دیگه !)

بازم باختم !!! آقا این انصاف نیست ! هر آهنگ حداقل 3 دقیقه است ! من خیلی بتونم طناب بزنم 2 دقیقه است !خب معلومه آهنگه می بره !

آهنگ بعدی صبر می کنم که یه دقیقه اش بگذره !بعد شروع می کنم !

3،2،1....103،102،101...(کم نیاوردم !) 135،134،133....بردم !!! هورا !!!

ساعت 12:30 شب :

توی آشپز خونه دارم یه لیوان آب می خورم .

تقریبا همه خوابن ! محمدرضا هم داره می خوابه ! یهو از پنجره دیدم یه نفر آدم (!!) از بالای راه پله ها افتاد تو حیاط خلوت !! شوکه شدم!! ترسیدم !! نمی دونم چی بگم !! زبونم بند اومد ...بعدش برادرش تو سر زنون دوید از راه پله ها پایین !من هم دویدم سمت اتاق بابام . فریاد زدم :

-بابا!!! بیدار شو !!!!! یکیشون افتاد پایین !!! ( گریه ام گرفته بود ! نمی تونستم حرف بزنم!)

بابام (بیچاره از خواب پرید !)دوید طرف در ، در رو باز کرد :

-          - وای !!!! چه کردید!!!! بچه ی مردم رو کشتید !!!

-          - خودش مست بود به خدا !! ما کاریش نکردیم ! خودش افتاد !

طرف هنوز زنده بود . ( یعنی امیدوارم الان هم زنده باشه !) خونی ازش رفته بود که اگه گوسفند سر می بریدن این طوری خون نمی رفت .

بردنش . ( مادرم تا صبح می گفت بیچاره پدر، مادرش ...)

نتایج اخلاقی:

  1. اگر در مهمانیی حضور پیدا کردید که علاوه بر نوشابه، دلستر خارجی(!) هم سرو می شد ، کنترل خودتون رو از دست ندید ! خونسردیتون رو حفظ کنید و خودتون رو خفه نکنید . از قدیم گفتن کاه از خودت نیست ! کاهدون که از خودته !!
  2. در طی تحقیقاتی که به عمل آوردم فهمیدم پارتی  :جایی یا مکانی می باشد که ملت جمع می شن و تمرین پرش از ارتفاع میکنن !( بدون چتر !) فقط نمی دونم این خونه هایی که طبقه اولن چه جوری پارتی می گیرن !!؟
  3. شب ها زود بگیرید بخوابید . تا کسی یه موقع هوس نکرده خودش رو از اون بالا پرت کنه و شوکه تون کنه !
  4. قبل از خواب مسواک بزنید ( این ربطی به اتفاق نداشت . من همیشه این نتیجه رو آخر هر داستانی حتی شاهنامه هم می گیرم ولی نمی دونم چرا الان این دندونه داره پدرم رو در می آره !!)
  5. موقع راه رفتن تو خیابون، کنار ساختمون ها ، حواستون به بالا سرتون باشه !

حالا از شوخی گذشته ، اگه فکر خودتون نیستید ، فکر اون پدر مادر بیچاره باشید که عمرشون رو صرف بزرگ کردن شما کرده اند .

من برمی خیزم .

در خلئی که نه خدا بود و نه آتش
 

نگاه و اعتماد تو را   

  

به دعائی نومیدوار طلب کرده بودم.
 

جریانی جدی
 

در فاصله دو مرگ
 

در تهی میان دو تنهائی

                          [ نگاه و اعتماد تو، بدینگونه است!] 


نفست  

  

در دست های خالی من 

   

ترانه و سبزی است
 

                من برمی خیزم!
 

چراغی در دست
 

چراغی در دلم.
 

زنگار روحم را صیقل می زنم
 

آینه ای برابر آینه ات می گذارم
 

تا از تو
 

ابدیتی بسازم

 

/احمد شاملو/ 

 

 

* یه اتفاق جالب افتاد ! من دیشب این عکس رو انتخاب کردم ولی متنی براش ننوشتم ! یعنی گذاشتم که امروز بنویسم . برای همین ذخیره اش کردم ولی مثل اینکه خود بلاگ اسکای تشخیص داده که این عکس منتشر بشه بهتره ! امروز که صفحه ی وب رو باز کردم ؛ خیلی متعجب شدم !!! مثله اینکه بلاگ اسکای اصلا در باره ی کاراش با من مشورت نمی کنه ! باید باهاش صحبت کنم! :)

 

** می دونم این شعر رو قبلا برای شیما توی یکی از نظرات گذاشته ام . ولی چون خیلی دوسش دارم دوباره گذاشتمش تا همه یه بار دیگه بخوننش !( خود خواه هم خودتونین !)

این پست کاملا سفارشی ست !

 

۱. شیما جان ! شعر دیگه ای رو برا*ت* در نظر داشتم که بلند تر هم بود(از قصیده ی آبی، خاکستری ، سیاه /حمید مصدق) اما دیروز به طور کاملا اتفاقی این شعر رو دیدم .با خودم فکر کردم وقتی می شه تمام حرف ها ی دنیا رو خیلی کوتاه تر گفت ...برای چی الکی وقتت رو تلف کنم؟! نمی دونم، شاید قبلا شنیده باشی....

خاطرم نیست

"تو"

از بارانی

یا که از نسل نسیم

هرچه هست ، گذرا نیست

هوایت

بویت

فقط آهسته بگو :

با دلم می مانی .... 

 

  

 

 

۲. در کتب قدیمی و نسخ خطی ذکر کرده اند که علما خود از دهان شخص استاد یک ـ دامة اضافاة!ــ شنیده اند که : 

  من خیلی وقت قبل ها (یعنی همون میلیونها سال پیش) گرفتار یکی از این موجودات شدم که یه قرآن بهم داد گفت نذریه! منم گرفتم کلی هم خوشحال شدم (تو این مایه ها که اشک شوق تو چشام جمع شده بود) بعد که راهمو ادامه دادم یه حسی داشتم (انگار یه آدامس چسبیده کف پام!!) خلاصه پول می خواست دیگه! منم که همچنان بَبو براش سخنرانی کردم که : ببین گلم تو نگفتی که پولیه! ولی چون قرآن هست و احترامش واجبه و جنس فروخته شده پس گرفته نمی شود(!)  پس پولش را بهت می دهم!!!!!!!
دیگه از اون به بعد تا حالا حتی اگه یکی تبلیغ هم بخواد بهم بده شک می کنم که نکنه می خواد پول بگیره!
یه بار دور میدون آزادی یکی از این بچه تخسا اومد تو دستم تقویم بذاره من نگرفتم اوفتاد زمین (دقیقا همونجایی که آب جمع شده بود ) هی گفت پولشو بده ، منم محلش نذاشتم! اونم با لگد زد ماتحتم بعدش با سرعت نور فرار کرد!!!!!!  

 

 

باشد که این حکایت رهنمای راه دوستان باشد و احمق کسی باشد که دل در این گیتی غدار فریفتگار بندد و نعمت و جاه و ولایت او را به هیچ ؛ چیز شمرد !( الان این بیهقی بد بخت داره تو قبر فریاد می زنه که یکی این ملعون رو خفه نماید که تن ما را در گور روی ویبره گذاشت !)
  

 

*این هم از پست سفارشی! چقذه خوبه آدم خوش قول باشه ! D:

 

چگونه یک فرزند ارشد خوب باشیم !

  1. هیچ گاه نباید از دهان شما کلمه ی نامربوطی خارج شود ! فحش که سهله ! حتی از الفاظی که اندکی بو دار است نیز باید اجتناب کنید !برای مثال یه بار تو خونه داشتم می گفتم که  بنده خدایی " دهن من رو سرویس کرد ". یه دفعه دیدم یک فروند موشک کروز( استعاره از دمپایی مادرم ! که انصافا نشونه گیریش زده رو دست هرچی دارت بازه !) داره مستقیم می آد طرف دهنم ! که حالا اگه اون بنده خدا هم از خیر دهن من گذشته  ، مادرم کار نیمه تمومش رو به اتمام برسونه ! اگه فقط لحظه ای دیر به خودم جنبیده بودم الان باید عوض دندون هام ، دندون مصنوعی هام رو مسواک می زدم ! 
  2.  هیچ گاه نباید کار اشتباهی از شما سر بزند ! زیرا شما الگوی بچه های کوچکتر هستید ! مقصر اول و آخر تمام کار های آن ها شمایید !مثلا اگه زمانی بچه ی کوچکتر ناسزایی بگوید که شما با شنیدنش پاتون به زمین بچسبه و موهاتون هم سیخ بشه ، باز هم شما مقصرید ! چون این شما هستید که 5 سال پیش یه بار به اون بچه گفته اید : بی تربیت ! و همین مسئله باعث تخریب روحیات حساس اون بچه شده ! و حتی اگه 20 سال بعد هم اون بچه بره معتاد بشه باز هم شما بابت گفتن همون بی تربیت   در روی آوردن اون بچه به اعتیاد مقصرید ! اصلا ریشه تمام معضلات اجتماعی در دستان پلید شماست ! کی به شما این حق رو داده که به یه بچه ی پاک و معصوم بگید بی تربیت !!! آخه نه !! خودمونیم ! کی این حق رو به تو داده بی انصاف ! می دونی تو چی به سر اون بچه آوردی با این کارت ؟!! نه !می دونی؟!!معلومه که نمی دونی ! اگه می دونستی که اون حرف رو نمی زدی که!... (احساس خود من نسبت به کوچکتر از خودم توی خونه اینه که همیشه ی خدا چند تا جوجه اردک دنبالم هستن که از ترس اون ها حتی نمی تونم دستم رو تو دماغم بکنم ! چون به سرعت تقلید می کنن ! )
  3. در تمام داستان های دراماتیک یا غیر دراماتیک افراد خانواده این شما هستید که جور کش بقیه می شوید !یعنی چی ؟! یعنی اینکه مثلا افراد خانواده که جای خود دارند ! مادر من اگه با زن همسایه هم دعوا کند ؛ به نشانه ی اعتراض دست به اعتصاب می زند و آن وقت در  این صورت است که تمام کار های خانه اعم از پخت و پز و شستن ظروف و تمیز کردن آشپز خانه به عهده ی من است ! ( بد بختی نیست ؟!)

- تبصره : احتمال می دهم که آقا پسر ها از این مورد آخر مستثنی می باشند ! 

*اگه موارد دیگه ای به ذهن مبارکتون می رسه به این لیست اضافه کنید ! خوشحال می شم یه حزب مؤتلفه ( مؤطلفه ؟!)ی بچه های ارشد تشکیل بدهیم تا از حقوق پایمال شده ی مان دفاع کنیم !

 

** دوستا ن عزیز ! برادران گرامی ! خواهران محترمی که لطف می کنند ! منت به سر بنده می ذارن و در این وبلاگ بی صاحاب نظر می ذارن، لطف کنن اصل احترام متقابل رو رعایت کنند ! باور کنید من دلم نمی خواد که با کسی دعوا یا کل کل کنم ! اهلش هم نیستم . یه نفر هم که از دستم ناراحت می شه دو هفته عذاب وجدان می گیرم ! اگه شوخی بیش از حدی کرده ام که ناراحتتون کرده و شما هم به تلافیش حمله رو آغاز کردید ، از پشت همین تریبون(!) ازتون عذر خواهی می کنم !  خواهش می کنم که حتی اگه می خواد انتقادی هم بکنید عفت کلام رو رعایت کنید ! ( بچه  سوسول هم خودتونید ! ) بسیار بسیار ممنونم ازتون !  ( خصوصا آقا پسرها خوبه که در انتخاب کلمه هاشون موقع صحبت و یا حتی شوخی کردن با یه دختر دقت بیشتری کنن ! به این می گن فرهنگ برقراری ارتباط با یه خانوم ! برای بعدنتون می گم مادر!!!)

*** شیما و یک ! مطمئن باشید پست های سفارشی شما فراموش نشده است !در اولین فرصت گذاشته می شود !

پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت !

اصل همه غریبان آدم بود.

پشین همه ی غمخواران آدم بود.

نخستین همه ی گریندگان آدم بود .

بنیاد دوستی در عالم آدم  نهاد .نوحه کردن از درد هجران و زاریدن به نیمه شبان سنتی ست که آدم نهاد . 

اندر آن شب ، گه نوحه کردی به زاری ، گه بنالیدی از خواری، گه فریاد کردی، گه به زاری دوست را یاد کردی : 

 

همه شب مردمان در خواب ، من بیدار چون باشم ؟ 

غنوده هر کسی با یار ، من بی یار چون باشم ؟

 

آخر چون نسیم سحر عاشق وار سر بر زد و لشکر صبح کمین برگشاد و بانگ بر ظلمت شب زد،جبرئیل آمد به بشارت که یا آدم ! صبح آمد و صلح آمد ؛ نور آمد و سرور آمد ؛ بر خیز ای آدم ! 

 

وصل آمد و از بیم جدایی رستیم  

با دلبر خود به کام دل بنشستیم

 

/کشف الاسرار /  

 

*چقدر من دلم برای آدم می سوزه ... چقدر دلم برای حوا می سوزه :( 

چقدر معصوم بودن این دو تا ... :) 

** اگه کم کم داره مختون سوت می کشه از این سوئیچ کردن سریع من از لوده بازی به حرف های گنده تر از قد و قواره ام، من که از اولش گفتم ؛ دیوونه ام ! :) 

میگذره دیگه !

سلام علیکم ! سلام علیکم !!

خب می بینم که امیدتون نا امید شد و من هنوز زنده ام ! زیاد ناراحت نباشید ؛ به هر حال آدم به همه ی آرزو هاش که نمی رسه !! (البته خدا رو چه دیدی !! شاید هم رسیدید !)

۳ تا مورد اومدم بگم و برم!


۱. اگه کسی ( پسر بچه عموما !) اومد و به شما گفت که این قر آن نذریه و بگیریدش ! گول نخورید که این فریبی بیش نیست !!! آن پسر بچه قصد دارد با احساسات پاک شما بازی کند !

ماجرا از این قرار بود که داشتم خسته و کوفته از کلاس بر می گشتم ؛ یهو یه دستی جلوم دراز شد که بگیریدش خانوم ! نذریه ! ( البته من اونقدر با هوش هستم که بفهمم تو این مملکت اگه تف رو هم نذری بدن ؛ ملت صف می کشن و ضرب المثل « مفت باشه؛ کوفت باشه » رو در حد لالیگا به نمایش می ذارن ! اما !) گیر کردم تو رو در بایستی و گرفتم ازش ! بعد راه افتاد دنبالم که پولم رو بده ! من گفتم : ببین برادر ! من ۵ هزار تومن بیش تر ندارم ! که از قضا باید ۳ هزار تومن اون رو هم بریزم به حساب ثبت احوال ! می مونه ۲ تومن ! که اون رو هم نصف - نصف ! قبول ؟!

- قبول ! شما بده ؛ من خوردش می کنم برات !

خریت کردم ؛ پول رو دادم !یهو دیدم پول رو گذاشت تو جیبش که خواهر راضی باش !!

سرتون رو درد نیارم ! کار به جایی رسید که التماس هم افاقه نکرد ! آخر سر گفتم اگه پولم رو ندی ؛ داد می زنم : دزد !!!

با بدبختی بهم داد !!!

۲. تو تاکسی یه آهنگی شنیدم که دو بیتش اینه :

چون یار من می خندد

گل با همه زیبایی

لب ز خنده می بندد

***

در دل و جان

او

از ازل « شیرین » و

من تا به ابد « فرهادم »

با یاد او

ای هم نفس

در کنج قفس

آزادم !

کسی اگه از خواننده اش اطلاعی داره ؛ لطف کنه بگه که حتما از خجالتش در می آم !

۳. روزی چند بار این رو گوش بدم ؛ خوبه ؟!!

خدافظ ! ( رسما نامه شد ها !) 

 

دوش کجا بوده ای ؟!

جان وجهان ! دوش کجا بوده ای ؟ 

 نی ؛ غلطم؛ در دل ما بوده ای  

آه که من دوش چه سان بوده ام  

آه که تو دوش که را بوده ای ؟! 

رشک برم کاش قبا بودمی  

چون که در آغوش قبا بوده ای  

زهره ندارم که بگویم تو را : 

« بی من بیچاره چرا بوده ای ؟» 

  رنگ رخ خوب تو؛آخر گواست  

در حرم لطف خدا بوده ای  

آینه ای رنگ تو عکس کسی ست  

تو ز همه رنگ ها جدا بوده ای !! 

 

 

**آتیش پاره جان !( فک کنم اسمت تاراست ! نه ؟)  این هم مال شما که قول دادم از شیطنت های مولانا برات بگم ! :) 

برداشت آزاد از بنیامین !

*چیه ؟ همیشه پی نوشت می خوندید یه بار هم پیش نوشت بخونید ! چیزی نمی شه که ! دیروز دم سحر ؛ یه بلبلی تو باغچه غو غا به پا کرده بود ! لا مصب چه جوری می خوند ! اصلا حواس برا آدم نمی ذاشت !منم که که تازه می خواستم بخوابم .....اصلا نمی شد . گفتم : آخه بلبل جان ...عزیزم! مهربون ! شما گلت رو پیدا کردی ؛ می خوای براش بخونی؟! خب بخون ولی یه کم یواش تر ! باور کن دیشب «گذر نکرد خوابی» !ساعت هم که ۵:۳۰ ه و من ساعت ۷:۳۰ باید پاشم برم سر کلاس ! اگه این دو ساعت خواب رو شما دیگه به من ببخشی...ممنون می شم ! 

بعد یاد این تیکه از آهنگ بنیامین افتادم .پشیمون شدم . حالا یه روز نخواب نمی میری که ! 

 

عشق تو ؛ 

عشق تو ؛ 

عشق تو ؛ 

عشق تو ؛ 

 

دیوونه کرده منو  

 

که دارم دیوونه می کنم  

 

همه عالمو ... 

 

آدمو ... 

 

 

**البته می دونم که شایسته بود اون جا شعری از حافظ یا مولانا یادم بیاد ولی خب (چی کار می شه کرد دیگه ...عوامم !) همین یادم اومد !  

sms بازی دو دیوانه !!

... 

me: khahesh daram!:)  

nemidunam.man faqat bsh zangidam , didam dare gerye mikone.goft amum fot karde ...manan khastam mozahem nasham dge, sari qat kardam !:( 

sana : che bad !:( 

me : :(  :(   :( 

sana :   :(  :(  :(  :(  

me : :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(   :(    (   :'(   :'(   :'(   :'(   :'(   :'(   :'(   :'(   :'(   :'(   :'(   :'(   :'(   :'(  ...( یه صفحه ی کامل !

sana:  :o   :( * 1000 

me : kal kalet gerefte ?? 

:( ^ 9999...999^9999...999^9999...9999.. 

( تا 10 دقیقه سنا جواب نداد !) 

me: narahat nashi ye moghe !!:* 

:* 

:* 

؛) 

man anfulanzaye roohi gereftam bara hamin ye zare qati kardam !:) 

 

sana:  :D agha ghabool nist !! u riyazit behtare adadaye gonde tari baladi ! 

me : mikham bebinamet , delam barat tangide !:) 

sana : me 2 dash ! 

... 

* اولین روزی بود که سر کلاس ادبیات می رفتم تو دانشگاه ...این سنا با من اومد سر کلاس ! نمی خوام خاطره تعریف کنم فقط در همین حد بگم که استاد رو به مرز جنون رسوندیم! داشت دو تاییمون رو می نداخت بیرون !( هنوز هم به هر کدوم از بچه های اون کلاس می گم؛ می گه : شما بودید اون دو نفر !!؟؟ بابا یارو داشت از عصبانیت می ترکید !) 

** تو دبیرستان هم که چند بار رسما انداختنمون بیرون !  

*** نظرات خودتون رو راجع به اینکه چی دوست دارید تو اینجا بنویسم بگید ! ( شعر ..خاطره ...هذیون ...من هر رقمه پایم !) 

**** آخ اگه بدونی تو اون دفتر چقدر چیز نوشتم که بخونی ...ولی حیف که هیچ وقت نمی خونیش ...

ای مرد مشرقی ، ای خوب ...

بی همگان به سر شود ،بی تو به سر نمی شود  

 داغ تو دارد این دلم ، جای دگر نمی شود  

 دیده ی عقل مست تو ،چرخه ی چرخ پست تو  

 گوش طرب به دست تو ،بی تو به سر نمی شود  

 جان ز تو جوش می کند ، دل ز تو نوش می کند  

 عقل خروش می کند ، بی تو به سر نمی شود  

 خمر  من و خمار من ، باغ من و بهار من  

 خواب من و قرار من ،بی تو به سر نمی شود  

 جاه و جلال من تویی، ملکت و مال من تویی  

 آب زلال من تویی، بی تو به سر نمی شود  

.... 

بی تو نه زندگی خوشم ، بی تو نه مردگی خوشم  

 سر زغم تو چون کشم ؟ بی تو به سر نمی شود  ...   

 

( معلومه مولاناست دیگه !)

  

 

*سعدی ز فراق تو نه آن رنج کشیده است  

   کز شادی وصل تو فرامش کند آنرا   

 

**یکی بهم می گفت اولین مرحله ی عرفان طلب کردنه. تو این شب ها زیاد طلب کن! 

 من از عرفان چیزی نمی دونم اما طلب کردن رو خیلی دوست دارم...(مخصوصا این شب ها ) 

شما هم طلب کنید ... حس خوبیه !