رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

غم دل با تو گویم «غار»....

گاهی خیال می کنم

صدای من از جایی می آید

که به آن تعلق ندارم

 

 

گاهی خیال می کنم

چهره ی ظاهرا خوشحالم

نقاشی نقاش بر جسته ایست

که سالها پیش

در فقر و غم مرده 

 

 هر از چند گاه

هستی ام را در وجود کس دیگری جستجو می کنم

و کس دیگری شاید در من

و این واقعیت

که من تکرار می شوم

و تکرار می شوم

و من نیستم

و من هستم ....... 

 

 

 

 

حاشیه : یکی داوطلب شه من رو تا می خورم بزنه ...فحشم بده ....یکی پیدا شه  و یه لطفی در حق من بکنه و من رو بکشه ....آهای !!! کسی هست ؟ خواهش می کنم ....  :( 

عزم ویرانی

کاوه ی آهنگر می گوید  

 

با نگاهی پویا  

با لبانی خاموش :  

 

 قصر ضحاک هنوز آباد است  

 تو به ویرانی این کاخ بکوش

چی می شد اگه این بی پناه رو پناه می دادی ؟

خدایا مرا از بلای غرور و خود خواهی نجات بده تا جمال و کمال تو را ببینم .

  

خدایا دلم از ظلم و ستم گرفته است ، تو را به عدالتت سو گند می دهم که مرا در زمره ی  ستمگران و ظالمان قرار نده ....

 

خدایا ارشادم کن که بی انصافی نکنم زیرا کسی که انصاف ندارد ، شرف ندارد . 

 

 

خدایا محتاجم نکن که به کسی تهمت بزنم زیرا تهمت ظلم کثیفی ست .

  

خدایا خوش دارم گم نام و تنها باشم تا در غوغا ی کش مکش های پوش مدفون نشوم ...

                                              

                         

                                                          شهید مصطفی چمران  

  

 حاشیه :

 

 بعد از این دعای به این قشنگی آدم اصلا دلش نمی خواد حرف بزنه فقط بگم : اگه کسی از من دلخوری  داره منو با بزرگواری خودش ببخشه و حلالم کنه ....

    

 

                  " اللهم عجل لولیک الفرج "

.  

.  

.  

.  

.  

.

 

 

 

(اشتباه نکن ! اشتباه نکرده ام ! سکوت کرده ام....چون خیلی حرف دارم ولی خب ....خیلی خسته تر از اونی ام که بتونم حرف بزنم .....یا شایدم گفتن حرف ها م انرژی زیادی می خواد .... 

تو مپندار که خاموشی من     هست برهان فراموشی من ......) 

 

 

 

 

شبی کنار چشمه پیدا شو ...میان اشک من چو گل وا شو ...

یا الله

نمی دونم چرا این جوری می شه همیشه !!! 

من درباره چیز هایی که برام مهمه ، محکم حرف می زنم ! خیلی خجالتی ام  ولی خیلی رو خودم کار کرده ام که وقتی پای مسایل مهم پیش می آد خجالتم رو کنار بذارم . حرفم رو بزنم .

 

ولی نمی دونم چرا من هر وقت محکم و جدی  حرف می زنم شما ها از دست من ناراحت می شید یا فکر می کنید من عصبانی ام  یا دعوا دارم !

 

یادمه کلاس دوم دبیرستان سر یه موضوعی با لحن محکمی یه چیزی به مریم گفتم! دو روز با من قهر بود !! آخر سر هم که مجبور شدم ( مثل همیشه !) خودم برم منت کشی ! به مریم گفتم نمی دونم چرا این جوریه ؟ من نمی فهمم ! تو خونه هم همیشه همین مشکل رو دارم . همه حق دارن عصبانی بشن ...ناراحت بشن ...به آدم کم محلی کنن !  هروقت دلشون می خواد آدم رو تحویل بگیرن هر وقتم که دلشون نمی خواد همچین حال آدم رو بگیرن که ...  

 

اما من حتی حق ندارم محکم حرف بزنم . یا صدام از یه حدی بالا تر بره یا لحنم یکم تند بشه ( حق عصبانی شدن که اصلا حرفش رو نزن  !!!) همیشه هم باید نیشم باز باشه ....وگرنه ملتی از دستم ناراحت می شن !

 

مریم گفت : چون تو همیشه می خندی !

 

شیما هم چند روز پیش همین رو می گفت . می گفت این محدثه همیشه می خنده ها ...سالی یه بار جدی می شه ...ولی همون یه بار هم آدم سکته می زنه !

 

مهتاب جان ...عزیزم !!! به خدا من قصد دعوا ندارم ... تا آخرین نفسم هم دوستت هستم (حتی اگه تو منو دوست خودت ندونی!)  اگه دیدی که یکم تند و محکم حرف زدم به خاطر این بود که این مسئله برام مهم بود نه به خاطر خودم بلکه  به خاطر خون بچه های بی گناهی که ......(بگذریم !)

فعلا هم تا اطلاع ثانوی تصمیم گرفتم که خفه شم .... فقط شعر بنویسم . همین !

 

 یا حق! 

 

حاشیه :

*دل منم به شدت مشهد می خواد....دل گیرم از این شهر سرد ...این کوچه های بی عبور ...

 

**این دل خیلی بی قراری می کنه  ...کسی راهی برای رام کردن یه دل سرکش نمی شناسه ؟ ...(آخه من چه جوری غم این روز ها رو براش توضیح بدم ؟ چه جوری بش بفهمونم که این دنیاست دیگه ....) 

 

***اگه فکر کردید که من ناامید شده ام کاملا اشتباه کرده اید !!! 

 

****اللهم عجل لولیک الفرج ...

تسلی می دهم خود را که این خواب و خیالی بود ....

ماه  آسمان در هپروت است  

 

و شب چکه چکه فرو می چکد 

  

ودر میدان تیر اندازی  

 

آدمک سوراخ سوراخ شده  

 

لبخند می زند  

 

                            تا «غم»  

                                  

                                      آخرین پس مانده های وجودش را نبلعد .... 

 

 

حاشیه :  

 

بخونید :‌ 

http://rayemardom.blogsky.com/1388/03/27/post-49/ 

 

 

...این گلیم تیره بختی هاست  

خیس خون داغ سهراب و سیاوش ها؛  

رو کش تابوت تختی هاست ..... 

  

 

یکی حرفی بزنه ...دارم خفه می شم از خفقان این چند روزه ...

 

و حتی «خرداد ما» هم فیلتر شد !!!!!!

زده شعله در چمن /در شب وطن/خون ارغوان ها

 سلام

من الان دانشگاه ام  . 

مثل اینکه دیشب تو  کوی خیلی اوضاع خراب بوده .  

آماری که من شنیدم  اینه که دو نفر از بچه ها کشته شدن .  

خیلی ها هم زخمی ....

خیلی ناراحتم..... چرا هیچ کس هیچ کاری نمی کنه ؟ 

به خدا هممون مسئولیم ! 

من خوابگاهی نیستم ولی می دونم که تو غربت کتک خوردن چه مزه ای داره ....:(

جناب رییس جمهور : آزادی در ایران نزدیک به مطلق است!!!

 

از ساعت ۵ بعد از ظهر دیروز  بعد از دهن کنجی ریاست محترم جمهور ؛ جناب آقای دکتر احمدی نژاد به ملت ؛ صدای اعتراض و تجمع در مقابل دانشگاه شهید بهشتی شنیده می شد . کم کم صدای اعتراض بلند شد و بعد هم نیروی انتظامی ( حافظ جان و مال و ناموس مردم !) پا در میانی کرد و خواست که با شلیک گلوله ماجرا رو به خوبی وخوشی به پایان ببره .  در این میان صدای آمبولاس و ماشین های آتش نشانی که به طور پیوسته به سمت درب دانشگاه می رفتند شنیده می شد .  

 

از ساعت ۹ شب صدای بوق ممتد ماشین ها و صدای الله اکبر گفتن مردم شنیده می شد . حوالی ساعت ۱۰:۳۰ بود که مردم به خیابان آمدند . جمعیت خیلی زی

از ساعت ۵ بعد از ظهر دیروز  بعد از دهن کنجی ریاست محترم جمهور ؛ جناب آقای دکتر احمدی نژاد به ملت ؛ صدای اعتراض و تجمع در مقابل دانشگاه شهید بهشتی شنیده می شد . کم کم صدای اعتراض بلند شد و بعد هم نیروی انتظامی ( حافظ جان و مال و ناموس مردم !) پا در میانی کرد و خواست که با شلیک گلوله ماجرا رو به خوبی وخوشی به پایان ببره .  در این میان صدای آمبولاس و ماشین های آتش نشانی که به طور پیوسته به سمت درب دانشگاه می رفتند شنیده می شد .  

 

از ساعت ۹ شب صدای بوق ممتد ماشین ها و صدای الله اکبر گفتن مردم شنیده می شد . حوالی ساعت ۱۰:۳۰ بود که مردم به خیابان آمدند . جمعیت خیلی زیادی بودند . من تخمینم خوب نیست . نمی تونم بگم حدودا چند نفر ولی به معنای واقعی جمعیت زیادی بودند. صدای فریاد «مرگ بر دیکتا تور» و «هیهات من الذله»  تا اتوبان چمران به گوش می رسید .   

  

از این جا به بعد باز پلیس وارد عرصه شد و صدای گلوله و نارنجک بلند شد . اون قدر گاز اشک آور زدند که من که فاصله ی نسبتا زیادی تا صحنه داشتم ؛ چشمام شروع به سوختن کرد .  از شدت دود و بوی باروت در هوا نفس کشیدن سخت بود .  

 

 

یه چند تا سوال برای من مطرح شده !!! 

۱. اگه کاندیدای دیگه ای به غیر از جناب دکتر در انتخابات پیروز می شد ؛ آیا اجازه داشت که چنین جشنی به راه بیندازد و فضای جامعه رو ملتهب کنه ؟؟؟ آیا اجازه داشت که در جشنش به بقیه توهین بکنه و جو رو به جایی بکشونه هوادارنش علیه بقیه شعار بدن ؟؟  آیا یک رئیس جمهور باید این قدر از نظر فکری پایین باشه که نفهمه داره چه دو دستگی و اختلافی رو بین مردم کشورش به راه می ندازه ؟ 

 

۲. در کجای دنیا سر هر موضوعی به خوابگاه دانشجویان بی دفاع و بی سلاح حمله می کنند؟ آیا یه آدم اوباش به صرف اینکه طرفدار این جناب هست باید به خودش اجازه بده که از نرده های دانشگاه بالا بیاد و به دانشجو ها حمله کنه ؟؟ یعنی یه دانشجو این قدر پست و بی ارزشه ؟ کجای دنیا با دانشجویانشون این طوری رفتار می کنن ؟ 

 

۳. امروز روز پنج امی ه که اس ام اس ها قطع می باشد؛ سایت های ستاد مهندس موسوی هم که فیلتر شد .اگه منظورشون اینه که می خوان فضای جامعه رو آروم کنند کارهای جناب رییس جمهور چه معنی می ده ؟ چرا سایت رجا نیوز ( که خیلی هم تند تر و بی ملاحظه تر می نویسه ) فیلتر نشد ؟  

مهتاب جان این رو مخصو صا خطاب به تو می گم : « اگه الان جلوی این دیکتاتوری نایستینم فردا باید زور گویی های خیلی بیشتری رو تحمل کنیم ....» 

 

 «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم »   

 

 

این لینک ها رو هم ببینید : ( این ها رو همین جوری گذاشتم ؛ من هنوزم مطمئن نیستم که تقلب شده و نمی تونم الکی تهمت بزنم ولی خوبه که چشمها و گوش ها مون رو نبندیم !  

« ان شرالدواب عند الله ، الصم البکم الذین لا یعقلون »  ) 

 

 http://khordadema.blogsky.com/1388/03/25/post-171/ 

 

http://i43.tinypic. com/2zfn87r. jpg  

 

 http://khordadema.blogsky.com/1388/03/25/post-170/ 

 

 http://khordadema.blogsky.com/1388/03/25/post-174/

 

حاشیه :  

  

مهتاب جواب نظری رو که داده بودی تو قسمت نظرات همون پست " حسب حال است این؛ شکایت نیست !!!" گذاشته ام . حتما بخون ! ( بخونید !)

  

 

 

حسب حال است این ؛ شکایت نیست !!!!!

وما چیزی نمی گفتیم  ....

وما تا مدتی چیزی نمی گفتیم .... 

  http://www.bubbleshare.com/album/610038/overview#20287586