رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

۲۷

ملت ناز کش دارن هوار هوار !!! اونوقت ما با یکی که قهر می کنیم ، ده روز طول می کشه تا طرف تازه بفهمه که من باش قهر کردم !!! بس که این نیش ما تا بنا گوش بازه به خدا!!! 

 

۲۶

قمار یعنی همین دیگه رفیق ! یا تو می بری یا من می بازم !  

اگه یه موقعی هم خدای نکرده حواسم نبود و من بردم ؛ نگران نباش ! حتما می تونم یه جوری ثابت کنم که تو جر زدی !! 

 

* فکر کنم خدا ستاره ها و آسمون شبش رو کلا برای این آفریده که اگه یه موقع کسی دلش گرفت بره بشینه و هی بهش زل بزنه و بفهمه که چقدر بزرگه .... دلش آروم بشه و بگه خب بابا ! فوقش اگه زمین برا من یکی جا نداشت و روش زیادی می کردم ، فرار می کنم میرم یکی از همین سیاره های دور و بر ! بعد با خودش فکر میکنه : خب اون جا که هوا نداره که !!! بعد دلش می گه : بی خیال بابا ! خنده اش که نباشه، می خوام هواش هم نباشه ! عقل ناقصش هم تایید میکنه و میگه: تازه این نفس کشیدن دیگه خیلی تکراری شده بود ...تازگی ها داشت خسته ام می کرد ! بهتر که هوا نیست ! :) 

 

** تو google سرچ کرده ام : ebook+ دکتر میر عشقی + الکترونیک 1 ، می گه "به نتایج انگلیسی ترجمه شده مراجعه فرمایید !"  بعد رو بروش نوشته : Mir love doctor + e 1 + ebook !!!! این حالش از من بدتره !! 

 

***چیه ؟ تا حالا آدم ندیدین دلش گرفته باشه ؟!

۲۵

 مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست  

که به پیمانه کشی شهره ام از روز الست  

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق 

چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست 

کمر کوه کم است از کمر مور اینجا  

نا امید از در رحمت نشو ای باده پرست.... 

 

 *مسابقه ! مسابقه !!! اگه کسی ادامه ی این غزل رو پیدا کنه و بنویسه یه جایزه ی خوب داره !!!

**خوشحالیه عمیقی از عمق وجودم حس میکنم !!:) 

***تا حالا به خیلی ها گفته بودم ولی به این واضحیش سرخودم نیومده بود !!!بازم می گم ! دوست(به کسر ـ سین) داره که تو گوشت (به کسر ـ شین )می زنه !! اگه نداشت که اصلا براش مهم نبود داری چی کار می کنی !!! 

۲۴

باز کن پنجره ها را، که نسیم

روز میلاد اقاقی ها را جشن می گیرد

و بهار

روی هر شاخه ، کنار هر برگ

شمع روشن کرده ست.

 

همه ی چلچله ها برگشتند

و طراوت را فریاد زدند

کوچه یکپارچه آواز شده ست

ودرخت گیلاس هدیه ی جشن اقاقی ها را

گل به دامن کرده ست

 

باز کن پنجره ها را ، ای دوست

هیچ یادت هست

که زمین را عطشی وحشی سوخت ؟

برگ ها پژمردند ؟

تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

 

هیچ یادت هست ؟

 توی تاریکی شب های بلند

سیلی سرما با تاک چه کرد ؟

با سرو سینه ی گل های سپید

نیمه شب باد غضبناک چه کرد ؟!

هیچ یادت هست ؟

 

حالیا معجزه ی باران را باور کن

وسخاوت را در چشم چمن زار ببین

و محبت را در روح نسیم

که در این کوچه ی تنگ

با همین دست تهی

روز میلاد اقاقی ها

جشن می گیرد !

 

 

خاک جان یافته است

تو چرا سنگ شدی ؟

تو چرا این همه دلتنگ شدی ؟

         باز کن پنجره ها

                    و بهاران را

                                باور کن   

 

 

 

 

 

*میدونم ! تکراریه و تا حالا صد دفعه شنیدید! ولی واقعا قشنگه ...واقعا !!