رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

نگاهی ...

 گوش کن

جاده صدا می زند از دور قدم های تو را.

چشم تو زینت تاریکی نیست.

پلک ها را بتکان

کفش به پا کن

و بیا.

و بیا تا جایی

که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد

و زمان روی کلوخی بنشیند با تو

و مزامیر شب اندام تو را

مثل یک قطعه آواز به خود جذب کند.

پارسایی است در آنجا که ترا خواهد گفت:

 

«بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه عشق تر است.»

                                                                 

 "سهراب سپهری"

 

 

 *سخت ترین کار برای یه آدم حواس پرت و فراموش کار مثل من اینه که یه عده قرص و کپسول رو بدن بهش بگن این ها رو سر وقت بخور تا خوب شی !!! اولین نوبت رو می خورم !نوبت دوم رو به جای ۸ ساعت بعد ؛ ۱۶ ساعت بعد می خورم ! بعدش دو ساعت بعد یهو شک می کنم «من قرصم رو خوردم ؟!» برای رفع شک می رم یه دونه دیگه می خورم ! این طوری می شه که در فاصله ی دو ساعت دو تا آموکسی سیلین ۵۰۰ می خورم ! نیم ساعت بعدش ضعف و قش(غش؟!)می کنم می افتم گوشه ی اتاق !نوبت بعدی رو هم باز یادم می ره بخورم !بعدش این طوری می شه که هی خوب نمی شم !!! دست خودمم نیست !! حافظه ی کوتاه مدتم فقط ۸ ثانیه است ! چی کار کنم ؟!  

 

**این هفته عجب هفته ای بود ها !!!

نظرات 11 + ارسال نظر
یـــــک چهارشنبه 22 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:43 ق.ظ


محدثه! مادری فداکار! همسری دلسوز! معلمی مهربان! وبلاگ نویسی قهار! بدلیل عارضه ی حواس پرتی و خوردن تعداد زیادی قرص ........ (تیریپ گریه امونم نمی ده بقیشو بگم!!!)


ببین محدثه! اگه به همین وضع ادامه بدی سرنوشتت (البته دور از جون!) این چیزیه که بالا نوشتم! دیگه خود دانی! اصلا وایستا ببینم؟! مگه تو قرار نبود معتاد بشی بعد من بیام هی بزنم تو سرت بگم معتااااد بدبخت!؟!!! ها؟! پس چی شد اون همه وعده؟!! همش فریب بود که به پول و ثروت من برسی؟! ها؟!!



الان این جوری گفتی دل خودمم به حال خودم سوخت !! چقدر من فداکار بودم ها !!یه بار آدامس جویده شدم رو کردم تو حلق یه کودک سر راهی !!!خیلی احساس می کنم آدم خوبی بودم ها !!!D:

خب مگه دست خودمه ؟! چی کار کنم ؟! حافظه ام همین قدره !!

من یه واقعیتی رو باید بهت بگم ! من فقط دنبال پول و ثروت تو بودم !فقط همین ! برای همین هم این وعده و وعید ها رو دادم !حالا تو خودشو ناراحت نکن ! ایشالا یکی پیدا می شه که فقط به خاطر خودت تو رو بخواد !!!فقط حساب بانکیت رو خالی کردم دیگه ! باید یکم دوباره زحمت بکشی !!D:

شیما چهارشنبه 22 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:20 ب.ظ

من آرزو به دلم موند یه بار این شعرای سهراب سپهریو بفهممفقط وقتی می خونم حس خوبی بهم میده
خوب میبینی اینجورییی یه reminder واسه خودت بذاریا لااقل به یکی مث مامان من بگو بهت یادآوری کنه.من که مریض میشم راس ساعت قرصام یکی(میدونم الان برات معمائه که این یکی کیه ولی عمرا اگه بگم) هی زنگ میزنه به مبایلم که بدو همین الان قرصاتو بخور.برا همینه که من همانند مثل شیر همیشه قوی هستم
راستی دقت کردی برات نظر شعر دار نذاشتم؟؟؟!!!!
خوب عیبی نداره که الان میذارم بری فضا("برو بابا شعرایی که میذاری دوزارم نمی ارزه اصلنم ازشون خوشم نمیاد"م خودتی)

واقعا مرسی از این احساس خوبت !!!:)

آخه مامانم هم وقتی تعداد مریض های خونه تعدادشون می شه دو تا حسابی قاطی می کنه !! قرص های اینو به اون می ده ...مال اونو به این !!!D:
من که تو رو می شناسم که ! احتمالا یا دختر همسایتونه یا مامانت !یا مونا !!!!D:
:))
هماننده مثل شیر قوی !!!:))
نه جدی می رم فضا با شعرات ! زود بذار که منتظرم !:)

شیما چهارشنبه 22 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:26 ب.ظ

زندگی قرص نانی است
روی آب حوض خانه ی خاطرات
سهم ماهی های سرخ
که همیشه ، عاشقند
باور کن

شاعرشو میدونی دیگهایندفه میخواستم تنوع بپاشم از یکی دیگه شعر بذارما.یه شعری بود یادم نبود برات گذاشتم یا نه حالا بعدا ازت میپرسم اگه نذاشته بودم دفه بعدی اونو میذارم

قشنگ بود !:) ولی فهمیدنش یکم سخت بود !

تنوعم ندی خوبه ها !!می گم بیا این شعراش رو براش جمع کنیم اگه کتاب نداده بیرون هنوز ...ببریم چاپ کنیم یه پولی به جیب بزنیم !! نه !؟! فکر خوبیه ها !! بعد من با پولام میرم لپ تاپ می خرم !!خوبه !؟D: (بد بخت خودتی !!!)

حامد چهارشنبه 22 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:13 ب.ظ http://dakhmeh.blogsky.com

۱- شعری که برای نوشتن انتخاب کردی خیلی قشنگه
۲- اینکه حافظه کوتاه مدتت ۸ ثانیه است خیلی خوبه بعد از هشت ثانیه همه چیز برات تازگی داره !

ج۱.خواهش می کنم !:)
ج۲.البته خیلی خوبه ولی فقط مشکلم سر همین قرص خوردنه دیگه !!اینم بتونم یه جوری حل کنم تمومه !!D:

افروز چهارشنبه 22 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 04:47 ب.ظ

آخه بچه ساعت رو واسه همین اختراع کردنا! تو کوکش میکنی رو ساعتی که باید قرص رو بخوری بعد که زنگ زد دوباره واسه ۸ ساعت بعد کوکش میکنی!توی ۸ ثانیه هم قرصتو بخور یادت نره! ضمنا آخرین تیکه ی شعر عالی بود!

آخه سرعت عملم پایین تر از این حرف هاست !!!تا می آم ازاتاق برم آشپز خونه ؛ یادم می ره واسه چی اومدم این جا !!!!D:
خواهش می کنم ! این شعر رو من گفتم ، سهراب خوشش اومد گفت بده برم خونمون بخونم! رفت ، صبح دیدم به نام خودش داده بیرون نامرد !!
اونم می گفت تیکه ی آخرش عالیه !D: (پر رو هم خودتی !!)

پریا چهارشنبه 22 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:03 ب.ظ

تازه شدی مثل من ...ماهی هستم بنده ...یه دور آکواریومو که بزنم همه چی یادم می ره

چه جالب !!! حالا ماهی چی هستی ؟!! عروس ؟!!
بنده ماهی دلقک تشریف دارم!!!D:

نیما چهارشنبه 22 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:59 ب.ظ

من میگم این از اثرات سوء اعتیاد هان؟
تا نظر اقا کیوان چی باشه

تو به شدت مرید آقا کیوان شدی ها !!!راست بگو !! تو یه باند با هم کار می کنید ؟!!اون آشنایی که می گه تو کرمان داره ، تویی؟!
آره پسرم !! دیدی همه ی حرف هایی که این رسانه ی ملی می زنه درسته !!!! حالا من می شم آیینه ی عبرت برات تا نری معتاد بشی !!D:

کیوان پنج‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:09 ق.ظ http://charkheshepouch.blogsky.com/

خب این جوری معتاد نمی شی به قرص!

جواب آقا نیما: نظر خاصی ندارم.

پ.ن. جات خالی بود. تو پارک مثه سگ از سرما لرزیدیم!!!!

آره یکی از مشکلاتی هم که با معتاد شدن دارم همینه !! یادم می ره که معتادم و الان به مواد احتیاج دارم !!!D:
خب آخه بی کارید این موقع سال اونم تو پارک ملت میتینگ می ذارید !!؟ مصلا تهران یا حرم امام می ذاشتید ، فضا معنوی می شد ، همه هم می اومدن !!!D:

خوده خوم پنج‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:00 ب.ظ

یه کاری میکنیم:
من هر روز یه ساعت قبلش میام بهت میگم
بعد تو هر روز یه ساعت قبلش بیا حتما به وبت سر بزن که یادت بیفته قرصتو بخوری!!!!
خوبه ها نه؟!!!اگرم من یه روزی زبونم لال یادم رف بگم تو میای یه ساعت قبلش بهم میگی که من یه ساعت دیگش بهت بگم که دیگه این دفه همون موقه بخوری قرصاتو
فقط قاطی نکنی بازم یه ساعت بعدش بخوری چون اون موقه یه ساعت از وختش میگذره!

سوالی داشتی در خدمتیم

چقدر خوب !!
چقدر الان احساس خوشبختی می کنم !!!D:
آدم یه دوستی به باهوشی تو با این راه حل ها ی بکر و ساده داشته باشه چقدر خوشبخته !!
نه دیگه اونقد راه حلت ساده بود که حفظ شدم !!عمرا قاطی نمی کنم !!
خواهش می کنم !!بازم ممنون !!D:

خوده خوم پنج‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:02 ب.ظ

میگما بریم یه عضوه دیگه هم پیدا کنیم که اگه یادمون رف یاداوری کنه
ها؟!!!

:)))
آِره خیلی خوبه !! یه دوست دیگه دارم حافظه اش به جای ۸ ثانیه ۱۰ ثانیه است !!! به اون بگم خوبه !؟

سیمین دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:19 ب.ظ http://blackmight.blogsky.com

آفرین خانوم گل
این شعرو خیلی دوست دارم.
ااااوااااااااا خواهر مگه الزایمر داری اول جوونی؟!!
این قرصارو چپر چلاقی می خوری خدا نکرده رو دل می کنیا!!
کم بخور به جا بخور و همیشه بخور:د
نگو دیونم اینا همش انرژیه وبلاگته!!!

مقسی عسیس!!!:)
آنتی بیوتیکه ! چی کار کنم !؟ این سرما خوردگی دیگه امونم رو بریده بود !!؛)
چشم !:)
این حرفا چیه ؟!! خدانکنه ! منم الان از انرژی این کامنتت حسابی سر حال اومدم !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد