رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

آدم برفی!

 سلاااااااااااااااااااااااااااام به همه ی دوستای عزیز ! هم سنگر ها ی وفادار !!

 

من زنده و سالمم ! و سر خوش و  سر شار از شادی  این موفقیت  که حتی در امتحان معادلات نیز کوتاه نیامدم و برگه ی سفیدم را پیش کش استاد کردم تا مشتی باشد بر دهان استکبار بزرگ !

خوشحالم که تا آن جا که توانستم وظیفه ام را در برابر این فتنه ( گروهک تروتریستی خر خوانان ! ) به جا آوردم !!

از الان به بعد هم هیچ کار خاصی جز آپ کردن این جا ندارم ! و از تمام دوستان به خاطر وقفه ی پیش آمده عذر می خواهم !!

می خواستم یه داستان کوتاه از سنا پور بذارم که به قول امیر خانی اگه دو واحد زمان سنجی پاس کرده باشین ...خیلی چیز توپی از آب در می اومد و لی از اون جا که من خوش شانس ترین آدم رو زمین ام ! کتاب رو همین امروز صبح گم کرده ام و پیداش هم نمی کنم برای همین فعلا همین چند تا شعر رو از من قبول کنین تا من گروه تجسس رو راه بندازم و کتاب رو پیدا کنم !:)

(۱)

 

به شانه ام زدی

که تنهایی ام را تکانده باشی

به چه دل خوش کرده ای؟!

 

تکاندن برف

از شانه های آدم برفی؟!

 

 

 

 

 

(2)

 

 پرواز هم دیگر 

 

رویای آن پرنده نبود

 

دانه دانه پرهایش را چید

 

تا بر این بالش 

 

خواب دیگری ببیند

(3)

دریای بزرگ دور 

 

یا گودال کوچک آب

 

فرقی نمی کند

 

زلال که باشی 

 

آسمان در توست

(4)

صدای قلب نیست 

 

صدای پای توست

 

که شب ها در سینه ام می دوی

 

کافی ست کمی خسته شوی

 

کافی ست بایستی

  

 

*تمام شعر های بالا از آقای گروس عبدالملکیان است ! 

 

**گله ای داشتم از بعضی از دوستان ...که مال الان نیست . تقریبا چندین ساله که این گله رو از خیلی ها دارم . وبا هر آدم جدیدی هم که دوست می شم می فهمم که این مشکل فراگیر تر از این حرفاست . ایشالا می گم در پست ها ی آتی ! 

 

***حسنا جان ! نگران من نباش! من حالم خوبه الحمدالله! اصلا تو کی دیدی که حال من بد باشه ؟D:

نظرات 11 + ارسال نظر
یـــــک جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:12 ب.ظ

هر وقت پست جدید میذاری من همش دوست دارم اشک شوق بریزم!!!
(حالا برم بخونم ببینم چی نوشتی!)

:))
لطف داری !؛)

یـــــک جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:21 ب.ظ

من می دونستم که حتی اگه تحت شکنجه هم باشی باز هم از سنگر و میهنت رو بخاطر چند نمره ی ناقابل نمی فروشی!

حالا جدی ولی امیدوارم نتیاجش خوب باشه برات

واقعا ممنون از این اعتمادت هم سنگر !!D:
نتایجش که خوب نیست ! از الان می دونم ! ولی خب از امیدواریت ممنون !:)

یـــــک جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:23 ب.ظ


نتیاجش = نتیجش
- تو پاراگراف اول هم یه "از" اضافی میباشد!!!

؛)

میترا جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:23 ب.ظ http://iceheart3.blogspot.com/2009/09/blog-post.html#links


سلام وبلاگ واقعا قشنگ وپرمحتوی داری به وبلاگ من هم سر بزن تا باهم بیشتر همکاری کنیم تازه مطلب جدیدی زدم خیلی قشنگ همش 5 دقیقه وقت بزاری بخونی مطمئن می شی راست میگم یا نه چون اعتقاد دارم فرصت ها آدمها رو خیلی آرام صدا می کنند پس این فرصت از دست ندی ببین تا مطمئن بشی فرصت یا نه

مقسی!:)
چشم !:)

حسنا جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:07 ب.ظ

خب خدا رو شکر !
پس زنده ای !!!!!
امشب اگه نیای خونمون! خودم پا می شم می آم خونتون ! می فهمی ؟!؟!!!!!!

اومدم دیگه !!!دیدی که اون قدر خندیدم که مجبور بودی زنگ بزنی اورژانس بیاد منو ببره !!
حالا اگه می خوای بازم می آم !D:
در ضمن ! تهدید می کنی !؟ خب پاشو بیا ! من که ده دفعه التماست کردم که !

شیما جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:03 ب.ظ

دیروز به خودم گفتم حالا حالاها عمرا بیای فعلا نیام سربزنم.امروز با ناامیدی تمام!!!!! اومدمو یهو شدم.(علاقه من به درحد علاقم به ه).عملیات خوبی بود.خسته نباشی حاجی.
امیر خانی؟!مگه انقد آدم سرشناسیه که بدون معرفی همینطوری میگی امیر خانی!!!مدل اینایی که میان باهات حرف بزنن اسم کل فامیلاشونو بدون هیچ توضیحی میگن و داستان تعریف میکنن و تو تا آخر داستان فقط باید گوش کنی.
آها نکنه امیر خودمونو میگی؟امیر خانی دیگه!!!اه چقد من کم حافظه شدما.همش از عوارض امتحانه ها.دقیق گرفتم کیو میگی
نمیدونم چه جوری بگم که خیلی با شعرایی که نوشتی حال کردم.خیلیییییییییییییییییییی باحال بود.خدااااااااااا!!!!!!!!
مرسی.یادم باشه کتاب شعر این آقاهرم با کتاب شعر اون یکی فامیلمون(کیکاووسو میگم) بگیرم.
نکنه منو منظورته؟!حالا چرا جلو جم بی آبروم میکنی؟میومدی به خودم میگفتی خوب.مومن آینه مومنه..کاش قبل ازاینکه اینجوری بگی یجوری به خودم میگفتی.هیییییییی.....
(حالا من اینهمه شوخی گرفتم چه حالی میده زارت منظورت من باشم مداد شم.اونم مدل استدلر نتراشیده.از اینایی که سر کنکور میبرن که شکل اسمایلیش میشه این->)

قربون اون ذوق کردنت برم من !:*
سلامت باشی خواهرم !:)
ببخشید بابا !!! حالا چرا می زنی ؟!! امیر خانی ؛ نویسنده ی کتاب های «من او»؛ «ارمیا»؛«بیوتن» و...
دست شاعرش درد نکنه !:)
من کتاب این آقا رو ندارم . سایتش رو دارم که اون هم بیشتر شاعر سیاسیه ! فکر نمی کنم خوشت بیاد ! اینم لینکش:
http://garousabdolmalekian.blogfa.com
نه عسیس اصلا منظورم تو نبودی ...اصلا بی خیال شدم .
بنشینیم و صبر پیش گیریم
دنباله ی کار خویش گیریم ...
:))
:*

افروز جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:38 ب.ظ

آخرین شعرت عالی بود!

دست شاعرش درد نکنه !:)

افروز جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:48 ب.ظ

راستی خوشحالم که هنوز هستی! و ضمنا قلبت خیلی بزرگه! (برو پست ۲۵ تیر ماهتو بخون میفهمی چی میگم!)

قربونت برم عسیسسسسسسسم !!:*

حسنا جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:46 ب.ظ

گل همیشه بهارم
وقتی این جایی
سکوتم از خنده ی تو لبریز است!
وقتی از پیشم می روی
غم رفتنت
و حجم بزرگ نبودنت
دیوانه ام می کند !

وای حسنا !!!!!!
این الان برا منه ؟! باورم نمی شه !!!!!اشکم در اومد !!مال خودته ؟!
دلم برات تنگ شد عسیس دلم !:(
:*

حامد شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:43 ق.ظ http://dakhmeh.blogsky.com

واقعا که این معادلات درس بدیه من دفعه سوم که گرفتمش تونستم پاسش کنم !
انتخاب شعرت خیلی خوبه من شعرای دیگه این شاعر رو خوندم هیچ کدوم به اندازه این شعر اولش به نظرم جالب نیومد

:))
فکر کنم کار من هم به همین جا بکشه !!
مقسی !
آره...از تمام شعر هاش این چند تا رو خیلی دوست داشتم !:)

خوده خوم شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:10 ب.ظ http://www.khodamokhodam.blogsky.com

تازه این شعرام خیلی قشنگ بودن

دست شاعرشون درد نکنه !!بیچاره خیلی زحمت می کشید ...من می دیدم !!:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد