رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

انتخاب واحد ! (یا چگونه مطابق قانون جنگل زندگی کنیم !)

صبح الطلوع باید بری دانشگاه که چی ؟!

برنامه ی بد بخت شدنت رو برای ترم بعد بریزی !!( کنایه از این که انتخاب واحد کنی !)من شنیده ام که قبلن ها ملت می رفتن توی صف می ایستادن و واحد می گرفتن !( فکر کنم یه چیزی شبیه تنور نون وایی بوده که از توش به جای نون ...واحد در می آوردن می دادن دست مردم!!)

ولی الان دیگه ما پیشرفته شده ایم ، از سیستم اینترنتی استفاده می کنیم !! اما من به شخصه حاضرم یه روز توی صف وایسم تا اینکه به اندازه ی 10 سال سر هر انتخاب واحد پیر بشم و تازه بعدش هم که اعصابت پیاده شد و هزار جور تیک عصبی گرفتی و 3 تا واحد انتخاب کردی بعدن می فهمی از اون 3 تا یکی ش غیر معتبره چون ظرفیت کلاس پره ! دومی هم چوکاست !( یعنی موقع انتخاب وقتی دیدی این ساعت خالیه اونقدر اشک شوق از چشم هات سرازیر شده که نتونستی ببینی که کدش مال واحد مرکزی نیست و کلاس تو چوکا( فکر کنم یکی از شهر های شماله !)  برگزار می شه و شما هر هفته باید اهل و عیال رو برداری و ببریشون یه صفایی کنن !) سومی هم که معتبره و و چوکا هم نیست بعد از شروع ترم یا استادش می افته سکته می کنه ( کهولت سن بی داد میکنه !) یا اینکه کلاس به ظرفیت نمی رسه و وسط ترم می گن خوش اومدید !!

 

مراحل انتخاب واحد در دانشگاه ما به صورت زیر است :

 

1. مرحله ی پیدا کردن یک عدد کامپیوتر !

فکر نکنید بچه هایی که لب تاپ دارن !( بچه مایه دارها !)از این مرحله جان سالم به در می برن ! خیر !! کور خوانده اید ! از اونجایی که انتخاب واحد کردن با وایرلس یه چیزی شبیه به معجزه است و خوب همه که از این نشانه های روشن برخوردار نیستن بنا بر این اونها هم مجبورن صبح زود لب تابشون رو بگیرن بغلشون و به سرعت خودشون رو به دانشگاه برسونن و یه سوراخ ( سوکِت ) پیدا کنن و اون لن رو بکنن توش ! بچه هایی هم که لب تاپ ندارن باید مثل پلنگی وحشی کمین کنند تا بتونن یه کامپیوتر پیدا کنن ! بعضی ها هم که روی هر چی مفت خوره سفید کردن ! ساعت 8 تازه می رسن! آویزونه بقیه می شن .... خوشحال هم هستن !( من اصلا جزء دسته ی سوم نیستم !)   

 

2. مرحله ی ورود به سیستم !

 

این مرحله هر هزار سال یه بار اتفاق می افته  و گاهی هم ممکنه اصلن اتفاق نیفته! و در تمام طول مدتی که بقیه دارن انتخاب واحد می کنن تو بشینی وبا  لبخندی ژکوند بقیه و صفحه ی مونیتور رو نگاه کنی که هی error های مختلف بهت می ده ! به خودت تسلی بدی :دنیا که به آخر نرسیده که ! حالا این ترم نشد ....ترم بعد !

 

3. مرحله ی انتخاب واحد و ثبت !

 

بعد از اینکه با کلی نذر و نیاز و دخیل بستن به پنجره ی سایت بالاخره تونستی وارد سیستم بشی باید واحد انتخاب کنی !درس ها ی عمومی که من  کلن وقتم رو تلف نمی کنم برم سراغشون!!جون مطمئنا پر هستن !برای برداشتن دروس اختصاصی هم باید کلی زد و خرد ( ضد و خرد !!؟ ) فیزیکی انجام بدی تاems کوتاه بیاد و تو رو توی یکی از کلاس ها رات بده !

تهش وقتی جلوی اون درست بعد از ثبت می زنه "معتبر" ...سجده ی شکر واجبه !!

 

 

 

 

* آقا فرید چون پرسیدی می گم : ما تو شهر تهران و دانشگاه تهران درس می خونیم .حالا هی بشین برا کنکور درس بخون !

**با وجود ارادت عمیقی که نسبت به آقای قطبی دارم باید بگم که فکر کنم در چند هفته ی آینده احتمالا باید بچه ها رو جمع کنیم بریم استادیوم( چقدر هم که منو راه می دن !!) علی دایی رو تشویق کنیم که برگرده !!    

نظرات 12 + ارسال نظر
مریم و سعید و سروش زیر یک سقف پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:50 ب.ظ http://saghf.blogsky.com

مروری بر ۶ سال آشنایی در چهارمین سالگرد ازدواج و قضیه بریز و بپاش افطاری دیشب! در وبلاگ سقف

ببخشید ....دوربین مخفیه ؟

یـــــک پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:00 ب.ظ

سلامعلیکم! (با لهجه بخون!)
بعد از خوندن این پستت اینقدر خدا رو شکر کردم که اونجائیکه ما هستیم هنوز اینترنت یه موجود کاملا ناشناخته هست!

این تیکه ی علی دایی رو خیلی خندیدم


راستی! دوست دارم نظرتو در مورد کامنت اولی بدونم! (نظر من که اینه )

سلام علیکم !!
واقعا شکر کردن هم داره !!
حتی دارم فکر می کنم که بریم برانکو رو برگردونیم !!
چی بگم والا !!!!!!!

حسنا پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:02 ب.ظ

نظر خاصی ندارم !!!( با لحن خودت بخونش !!!)

ادای منو در می آری ؟!!:))
قربونت برم عسیسم !:*

شیما پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:11 ب.ظ

عالی بوووووووووود.یعنی اگه کسی مثل من تو این شرایطم نبوده باشه راحت می تونه تجسم کنه.
درمورد مورد یکت اصلا نمیخوام بگم بعضی از این آدمایی که تو دسته سومن(مدیونی اگه فک کنی منو خودت جزوشونیم) خیلی با خیال راحت و ریلکس ساعت ۸ صب میان و با خوشحالیم بعد از چترینگ رو لپ تاپ دوستشون و بعد از برگزاری چند سری ختم انعام وارد ems هم میشن و دوستشون که خیلی خوشحال شده که تونسته به دوست بدون لپ تاپش کمک کنه که اونم بتونه انتخاب واحد کنه یهو میبینه که خودشو از ems انداختن بیرون و به سلامتی سگ شده(من کاملا این عبارت "سگ شدن " و تو چهرش دیدما) و خودش مجبوره لپ تاپشو به دوستش بسپره و بره از یکی از کامپیوترای "سیستم بالا"ی سایت انتخاب واحد کنه.
راستی جات خالی زبان تخ!!! برداشتم تریپ شاخ بازی.اصلنم کسی نمیدونه که من حتی زبان عمومی رم زوری پاس کردم.البته فقط بخاطر تسلی خاطرم برداشتم که هی بهم یادآوری نشه که همش 16 واحد دارم
هههههههه....عقبیا.ما پوسترای علی داییو مایلی کهن به چه گندگی زدیم رو در و دیوار خونمون.تازه میخوام تمام وسایل ترم جدیدمو با عکس علی دایی بگیرم(تریپ لوازم تحریر هری پاتر بود یه مدت ملت مثل خوره میخریدن)تازه از الان بگما.حق نداری به وسایلم دس بزنی.مال خود خودمه.اگه خیلی دختر خوبی باشی حالا واسه تولدتم که شده چندتا از این پاک کنای چلنگرو میگیرم واست.
در آخر بازم جا داره بگم خیلی باحال نوشتی.مرسی.

خواهش می کنم عسیسم !!؛)
البته که دور از جون زهرا !!! ولی من عمیقا احساس گناه می کردم !! حتی بهش حق می دادم که تمام جد و آبادم رو نفرین کنه !!
ای بابا !!! بازم که عقب موندم که !!D:
راستتتتتتتتت می گی ؟!!! یعنی واقعا برام می خری؟!! شیما خیلی گلی !!! یه دنیا ممنون !! اشک شوق تو چشمام حلقه زده !!D:
در آخر بازم باید بگم که خواهش می کنم!:)

صالح جمعه 13 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:19 ق.ظ

حالا بماند که بعضی ها روز قبلش به سان کرکس ۲۰ واحد تپل برداشتند!!! (مدیونی اگه فک کنی من تو این دسته ی چهارمم!!!)
شیما، پاک کن چلنگر رو خیلییییییی خوب امدی!!!!! هنوز دارم به پشت میخندم!!! اینجوری --> ((=

نه !!!‌اصلا این فکر رو نمی کنم !!!D:
حالا وقتی برام خرید و دلت سوخت ...اون وقت بخند !!!D:

شیما شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:23 ق.ظ

به چه سرعتی این پاک کنا تو بازار سروصدا کرد!!!حالا که انقد طرفدار داره دیگه لازم شد یه چندتا بسته بخرم تو مناسبتای مختلف بدم به بچه ها.فقط خداکنه هنوز مدل چینیش نیومده باشه بهمون بندازنالبته محد تو خیالت تخت واسه تورو قبلا گذاشتم کنار.تازه دادم خود چلنگر شخصا پشتشو واست امضا زده.دیگه برو حال کن.ببین دوستات چه برو بیایی دارن با آدمای مهم و کله گنده دنیا
غرض از این نظر این بود که برات تو اولین امتحانت آرزوی موفقیت کنم.ایشالا بتونی رکوردو بشکونیو هتریک کنی.فکرشو بکن!!!!هتریک اخلاق و متون و انقلاب.سه تاش بیست.چه رکوردی بشه.
ازاون جایی که ما کارامون چند منظورس غرض دیگمون این شعره بود.(من نمیدونم چرا انقد زدم تو خط شعر.انقد بدم میاد از این آدمای لوس که یهو میزنن تو خط شعرو احساسات). ولی آخه این شعررو از بچگی دوس داشتم.خود عمو قیصر(آدم میگه عمو قیصر یاد یه آدم هیکلیا میفته که بجای سیبیل صدبیل دارن) همیشه واسم میخوندش

وقتی تو نیستی
نه هست های ما چونان که بایدند ، نه باید ها
مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خورم
عمریست لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره می کنم ، باشد برای روز مبادا
اما در صفحه های تقویم ، روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هر چه باشد ، روزی شبیه دیروز ، روزی شبیه فردا ،
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه میداند ،
شاید امروز نیز روز مبادا باشد.
وقتی تو نیستی
نه هست های ما چونان که بایدند ، نه باید ها
هر روز بی تو روز مبادا ست
آینه ها در چشم ما چه جاذبه ای دارند
آینه ها که دعوت دیدارند ، دیدارهای کوتاه
از پشت هفت دیوار
دیوار های صاف ،
دیوارهای شیشه ای شفاف
دیوار های تو ،
دیوارهای من ،
دیوارهای فاصله بسیارند.
آه.......
دیوارهای تو همه آینه اند ، آینه های من همه دیوارند

قیصر امین پور

ایشالا که اسم شاعرش درس باشه
ببخشید که بازم طولانی شد.البته فک کنم عادت کردی دیگه

من از اولش هم می دونستم تو خیلی دوست خوبی هستی !!:*
نبودی ببینی چه گندی زدم انقلاب رو !!! دیدنی !! واقعا اگه از دانشگاه اخراجم کنن به خاطر نداشتن حداقل اطلاعات عمومی در باره ی انقلاب اسلامی حق دارن !D:

نه تو دیگه واقعا مشکوک می زنی !!! باید بیام ببینمت !!D:(دلمم برات تنگیده !:">)
شعره هم قشنگ بود ! اسمش هم درسته !
خوشم می آد که طولانی باشه !:)

فرید شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:53 ب.ظ

سسسسسسسسللللللللااام.چطوری محدثه جون؟

سلااااااااااااام !!! مقسی ! خوبم ! تو خوبی ؟!

فرید شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:54 ب.ظ

میبینم که تهرانی هستی!!!
خب چه رشته ای حالا؟

بماند !!!!:)
دوستان فکر نمی کنم خوششون بیاد که بگم !:)

فرید شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:55 ب.ظ

واقعا انتخاب واحد معزلیه ها!!!خواهرم هم همین مشکلو داره

پس درد ما رو می دونه !:)

فرید شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:56 ب.ظ

الان واسم کار پیش اومد.بازم پیشت میام
فهلا. . .

خوشحال می شم !؛)

شیما شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:47 ب.ظ

واقعا که.من دیگه باهات حرف نمیزنم.از اولش مامانم گفت میخوای دوست انتخاب کنی تحقیق کنا.همه دوستای من حافظ کل قرآن و از اون مهمتر حافظ رساله امامن.اونوقت تو انقلاب درس به این همهی رو خراب کردیآخه چی بگم.
گفتی انقلاب یاد یه چیزی افتادم.دیروز خونه یکی از فامیلامون یه CD گذاشته بودیم مال بچشون بود.آموزش مکانهای گردشگری ایران بود.اولش یه شعر داشت که مکانی گردشگری رو خلاصه معرفی میکرد.بعد یهو وسط سی و سه پل و تخت جمشید یارو برگشته میگه میریم مرقد امام......خیلی فک کردم ببینم مرقد امام جزو مکانای گردشگری یا سیاحتی ولی به مغز من که چیزی قد نداد.
درکل اینکه به نظرم قبل اومدن نمره ها برو انقلابتو حذف کن دوباره برش دار.حیفه این درس به این مهمی رو زیر بیست بگیری.اینجوری امامم که شادیش با شادی خدا و پیامبر برابری میکنه شادتر میشه.

چرا به توصیه ی مامانت گوش نمی کنی آخه ؟!!D:
:))
:))
حالا منم یه چیزه باحال برات تعریف کنم ! سوم راهنمایی بودم . بعد از امتحان مرحله دوم سمپاد یه مصاحبه هم از ما می گرفتن! بهم گفتن یه مکان "تاریخی" -مذهبی بگو دختر گلم !؟ منم هول شدم گفتم : مصلا!! ( لازم به ذکره که فکر نمی کنم مصلا اون موقع ها عمرش به ۴سال هم می رسید !)
خودمم دارم همین فکر رو میکنم ! تازه با استاده صحبت کردم بیاد بهم خصوصی درس بده !D:

قبلیه شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:47 ب.ظ

اون مهمی یه نه همهی

؛)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد