رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

برداشت آزاد از بنیامین !

*چیه ؟ همیشه پی نوشت می خوندید یه بار هم پیش نوشت بخونید ! چیزی نمی شه که ! دیروز دم سحر ؛ یه بلبلی تو باغچه غو غا به پا کرده بود ! لا مصب چه جوری می خوند ! اصلا حواس برا آدم نمی ذاشت !منم که که تازه می خواستم بخوابم .....اصلا نمی شد . گفتم : آخه بلبل جان ...عزیزم! مهربون ! شما گلت رو پیدا کردی ؛ می خوای براش بخونی؟! خب بخون ولی یه کم یواش تر ! باور کن دیشب «گذر نکرد خوابی» !ساعت هم که ۵:۳۰ ه و من ساعت ۷:۳۰ باید پاشم برم سر کلاس ! اگه این دو ساعت خواب رو شما دیگه به من ببخشی...ممنون می شم ! 

بعد یاد این تیکه از آهنگ بنیامین افتادم .پشیمون شدم . حالا یه روز نخواب نمی میری که ! 

 

عشق تو ؛ 

عشق تو ؛ 

عشق تو ؛ 

عشق تو ؛ 

 

دیوونه کرده منو  

 

که دارم دیوونه می کنم  

 

همه عالمو ... 

 

آدمو ... 

 

 

**البته می دونم که شایسته بود اون جا شعری از حافظ یا مولانا یادم بیاد ولی خب (چی کار می شه کرد دیگه ...عوامم !) همین یادم اومد !  

نظرات 6 + ارسال نظر
حسنا یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:00 ب.ظ

بهت می گم حالا !

چی رو ؟؟
تو منو کشتی با این حرف زدنت ! :*

شیما دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:53 ق.ظ

این بلبلا فقط یهرا دارن.قلاب سنگ برداری بزنی دهنشو بیاری پایین و یا اگه خیلی دلرحمی راه خودت مناسبتره که بشینی و گوش کنی و سر کلاس از بیخوابی سردرد بگیری

چقد را هات خوبن !!D:
ببین عسیسم می گم یه راه دیگه هم هست ها !! سر کلاس هر کدوم از بچه ها حرف زدن . نذاشتن درس بدم ؛ دهن اونو بیارم پایین ! خوبه ؟؟ D:
یه راه دیگه هم هست ! شب بخوابم ! :)

شیما سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:59 ق.ظ

اون راه دهن که عالیه.بعدم اگه بلبله میذاشت که شب میخوابیدی.اصلا همه این راها رو گفتم واسه وقتی که بلبله نمیذاره شب بخوابی

بابا بد بخت بلبله که شب تا سحر نمی خوند که !!( حنجره گاو نیست که !! بلبله !!) من مرض داشتم ...خوابم نمی برد !

آهان یعنی چه بخوابم چه نخوابم ؛ دهن بچه ها رو بیارم پایین ؟

لادن سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:39 ب.ظ

ایرادت اینکه عصبانی نمیشی نمیشی نمیشی وقتی شدی من از بالا دنبال سوراخ سنبه میگردم که نیست و نابود شم!! کلا منظورم این بود که یه کم اون بلبل بخت برگشترو چپ نگاه میکردی حساب کار خودشو میکرد!!
من قول میدم تا ۲ هفته پایین آفتابی نشم البته برای حفظ جان خویش!
در کل اینا شوخی بیش نبود!!! محد ازارش به مورچه هم نمیرسه چه برسه به من!مگه نه محد؟؟

بابا شما هام حالا هی این ایراد منو بکوبید تو سرم ها !! مردم بس که گفتید موقعی که عصبانی می شی بد نگاه می کنی ! یه دوستی که بم می گفت خواهشا چشات رو ببند این جور موقع ها ! آدم می ترسه !D:
بابا به خدا منم مثه آدم های دیگه عصبانی می شم ! شما ها دیگه خیلی دارید مته به خشخاش می ذارید ها ! :(
چشم ! سعی می کنم خودم رو اصلاح کنم ! اصلا جدیدا یه راه خوب پیدا کردم . عصبانی که می شم می رم این توپ رو اونقد می شوتم به دیوار تا جونم در بیاد ! خوبه !؟
آره به مورچه نمی رسه . ولی مثل اینکه به آدم ها خیلی رسیده !!D:
:* :*‌ :*

حسنا سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:01 ب.ظ

میلم بهت رسید ؟!

آره خانومی !
جواب : اصلن هم از این خبرا نیست !! خودتی ! :*

شیما چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:53 ق.ظ

آره دیگه .میخوام فک مک بچه های ملتو بیاری پایینا!ببینم چه میکنی.میخوام که این هدفو خط مشیت قرار بدی.سربلندم کن محد

آخه می دونی ! قضیه یه طرفه نیست که ! خب اون هام که بی کس و کار نیستن که ! بابا و ماماناشون رو می آرن و اون وقت اون ها می دونن و دهن من !D:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد