اگه یه بار دیگه بتونم برم توی اون کلاسی که اولین کلاس طبقه سوم بود ، مطمئن باش می پرم رو میز و فریاد می زنم :
ای نا خدا ...نا خدای من!
آن خدایی که می گفتی نزدیک است خیلی ؛ با نفس هایم در ریه فرو بردم ...در رگ هایم به جریان افتاد !
آنچه می گفتی بزرگ است و عظیم ؛ در کف دستان عرق کرده ام دیدم ...
ای نا خدا ...نا خدای من !
به من گفتی بخند ...روزی یه بار "مستانه" بخند !
دنیا را ندیده بودم که مستانه می خندیدم ...
دنیا را دیدم . خیلی کمتر از اونی بود که به خاطرش حرف تو رو زیر پا بذارم .
هنوز هم مستانه می خندم !
اولش سلام
نمی دونم چرا نظرات مطلب بالا باز نشد . این نظر برای مطلب بالاییه :
دومش راجع به نوشته های خودت باید بدونی که اگه آدم چیزهایی رو که می دونه مطرح نکنه و مقابل نقد دیگران (حتی اگر نقد دشمنانه باشه ) پیشرفت نمی کنه و به درست و نادرست بودن تفکراتش پی نمی بره .
سومش راجع به نوشته های دیگرن ( مثل شریعتی و جبران و آندره ژید و ... ) یادت باشه اگه ما با تفکرات انسان های بزرگ آشنا بشیم خیلی راحت تر می تونیم مسائل رو تحلیل کنیم و برای خودمون طرز فکر مستقلی داشته باشیم .
پس ببین این چیزا اونقدرها هم بد نیست .
جواب اولش : سلام علیکم ورحمة الله و برکاة!! :دی
جواب دومش :آخه مسئله اینه که تفکرات من اصولا شعره ...یه بار هم که یه بحث جدی مطرح کردم زیاد مورد استقبال واقع نشد ...(البته خب بگم ؛ من به بد ترین و مستقیم ترین شکل ممکن در باره ی یه چیز خیلی لطیف حرف زدم ...)
جواب سومش : قبول دارم ولی این چیز ها دیگه نظر نمی خواد مگر اینکه اون حرف یا نوشته خیلی جنجالی باشه مثل حرف ها ی نیچه !
آخرش : ممنون که نظر دادی ؛)
لحن رابین ویلیامزو بلد نیستم. ولی با لحن خودم خوندم.باید بگم فوق العده بود.مثل خودت:*