1.نه تنها از روی مقاله ی یارو که احتمالا حاصل یه عمر زحمت کشیدنش بود، کپی، پیست کردم ؛ بلکه مقاله ی بنده خدا رو به چنان گندی کشیدم که فکر کنم الان پلیس اینتر پل به خاطر این جنایتی که در حق دانش بشری کرده ام ، دنبالمه !!!
2. به یکی از بچه ها می گم این معلم حل تمرینه خیلی آدمه با کلاسیه ! من روم نمی شه برم بهش بگم که من اصلا تو باغ نیستم و نمی دونم چی کار کنم !! میگه نه!!!خیلی هم آدم باکلاسی نیست ! تو گروه موسیقی ـ دانشکده تنبک می زنه !
من اگر رئیس راهنمایی رانندگی بودم ؛ رانندگی رو برای پیرمرد های بالای ۶۵ سال ممنوع می کردم !!
فکر کنم نصف مشکل ترافیک ما حل بشه با این کار ! میزان مرگ و میرمون بر اثر سکته ی قلبی و مغزی هم کم می شه ! آخه این ها رو که نمی شه زد ! یا خودشون سکته می کنن پشت ماشین !! یا طرف مقابلشون رو سکته می دن !
همیشه هر وقت می خواست بخندد ؛ به او نگاه می کرد تا ببیند او چه می کند ! اگر او می خندید، این هم از ته دلش می خندید و اگر او نمی خندید ، خنده بر لبان این از بین می رفت ...
به نظرش هرچیزی که او به آن می خندید بسیار با مزه می نمود و هرچیزی که او به آن نمی خندید شایسته ی طعنه و کنایه و تحقیر ...
او اما موقع خندیدن به کسی نگاه نمی کرد ....
بهش می گم مینیمال خیلی دوست دارم ولی استعدادش رو ندارم ! می گه کاری نداره که ! یه متن ده خطیت رو یه خط یه خط تو ده تا پست بذار !!!
بهم میگه که کاش صدای استاد رو ضبط می کردم ! میگم : آره !!!!! صداش خیلی خوبه !!! میگه : من برای جزئیات درس می گم !!!
چقدر خوبه که این جا هیچ کس نیست و من می تونم با خیال راحت بیام هی برای خودم چرت و پرت بنویسم !!
الان که دارم فکر می کنم می بینم علاوه بر آرشیو ِ وبلاگت تمام لینک هات رو با آرشیو هاشون خوندم !!! خلاصه حسابی بابا ی وبلاگت رو در آوردم دوست عزیز !
مادر خطاب به پدر :پاشو کمکم کن خونه رو تمیز کنیم !! پنجره ها و در و دیوار خیلی کثیف ان !!خسته شده ام !!!!!!!
پدر : بذار یه ماه دیگه برای عید تمیز می کنیم !!! تا اون موقع هم که نه برای من می خواد خواستگار بیاد نه برای تو !!!
* یعنی این بابام یک الگوی واقعیه برای من تو زندگیم !!
** خدایا من فعلا بیدارم ! تو برو بخواب ! اگه کار بدی کردم خودم می آم صبح بهت می گم بزنی به حسابم !D;
الاغ ـ خوب و نازنین
سر در هوا
سم بر زمین
یالت بلند و پر مو
دمت مثال جارو
یکمی به من سواری می دی ؟!
* واین چنین بود که از بچگی به ما یاد دادن حتی الاغ رو هم می شود خر کرد !!
چراغ افروخته؛ چراغ نیفروخته را بوسه داد و رفت ...
کلاس های دانشگاه ما تو دو تا دانشکده ی جدا از هم بر گزار می شه ! دانشگاه برای راحتیه دانشجو ها (!) یه سری اتوبوس گذاشته که بچه ها رو جابه جا کنن ! دقت کنین ! این اتوبوس ها فقط برای دانشجو هاست ! و افراد داخلش مطلقا دانشجو و قشر تحصیل کرده ی جامعه هستن !
می خواستم از دانشکده ی پایین بیام بالا ! سوار اتوبوس بودم ! یه یارو اومد نشست بغل دستم ؛ رسما افغانی !!!! بنده ی خدا نخ دادن هم بلد نبود ! آنچنان با پاش محکم می کوبید به پام که می ترسیدم فلج شم یا پام بشکنه !!
می خواستم بش بگم برادر گرامی ! اگه حالا من می خواستم که بهت پا بدم هم ؛اینجوری که می کنی منصرف می شدم که !!!فکر کنم باید به این بچه های تازه وارد روش ها ی نخ دادن یاد بدن ! وگرنه آمار دختر های دست و پا شکسته ی دانشگاهمون روز به روز بالا تر میره !
*در ضمن به قول پا نته آ بهرام : همه رو برق می گیره ؛ ما رو خواهر شوهر ادیسون !