رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

گربه که ترس نداره !!

 امان از دست این خواهرمان !!آدم ده تا خواهر مثل آناستازیا( یا دریزلا! فرقی نمی کنه !) داشته باشه، یه خواهر ترسو نداشته باشه !!

این خواهر ما از گربه بسی می ترسد ! وقتی گربه می بیند گویی اژدهایی هفت سر یا یوز پلنگی وحشی دیده است و مثل فنری که ضامن آن در رفته باشد شروع به فرار می کند ! بعضی از این گربه ها هم وقتی می بینند که این خواهر ما این جوری فرار می کند با خودشان می گویند حتما خبری هست که ما خبر نداریم دیگر !!شاید این یک موشی باشد که جهش ژنتیکی پیدا کرده است !شروع می کنند به دنبال کردن خواهر ما !یک بارپس از یک تعقیب و گریز جانانه خواهر ما نقش بر زمین شد ! 

از آن به بعد ما بهش توصیه کردیم که فرار نکن عزیزم ! فرار کنی بد تر است ! 

 پس فردا دیدیم  باز با یک گربه سر مسئله ای بحث شان شده است !ولی این بار این بنده ی خدا جرأت (جرئت؟!) فرار کردن هم ندارد! بنا بر این از یک فاصله ی دو-سه متری ایستاده است در حالیکه نه راه پس دارد نه راه پیش ( موقعیت به این خطیری تا به حال ندیده بودم !)جوری پارس می کند که گربه بترسد !!ولی خب گربه ی بدبخت خر که نیست که !! می بیند قیافه ی خواهر ما اصلا شبیه اون چیزی که پارس می کند نیست !! یه نگاه عاقل اندر سفیه به خواهرمان می کرد و از جای خود تکان هم نمی خورد !!که خودتی !!  

ما هم که بادیدن این صحنه به جای اینکه به یاری آن خواهر بخت برگشته یمان بشتابیم از خنده نه تنها روده ی مان بلکه معده یمان هم بریده شد !!وسیاه و کبود در حالیکه به احیای قلبی و تنفس مصنوعی احتیاج پیدا کرده بودیم روی زمین ولو شدیم ! کم کم دیدم در صدای خواهرمان( در حین پارس کردن و دعا کردن برای نسل گربه سانان!) اثراتی از التماس دیده می شود !برای همین به یاریش شتافتیم !

خلاصه با پا درمیانی من دعوا خاتمه یافت ! به خواهرم هم گفتم که زشته برای شما که با این سن و سال ( حدود 12-13 سال !) با گربه ای که نصف سن شما رو هم نداره دهن به دهن می شوید !! این در شان و شخصیت شما نیست !

*یه سوال ! چه جوری می شه سر سفره ی افطار همه چیز رو با هم خورد ؟!! آخه من یکم که می خورم سریع سیر می شم و بعد باید با حسرت به بقیه نگاه کنم !!

 

**خدایا ! پروردگارا ! توبه کردم ! ایمان آوردم !! باور کن دیگه این دفعه دارم راست می گم !تو که پناه همه ی کسانی هستی که ریاضی 1 رو با ده پاس کردن ! بیا و خدایی کن ؛ یه کمکی کن که این ترم مشروط نشم ! 

 

*** این رو هم بخونین حتما !! خیلی باحاله !

نظرات 13 + ارسال نظر
شیما چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:58 ق.ظ

وای مونای مام همین شکلیه(البته بماند که اون طرفای ۲۱ سالشه).رسما از سه متری گربه هم رد نمیشه.زارتم هرچی گربه گنده سیاه که شبیه ببره جلوش سبز میشه.
بهتنرین راه برای اینکه ترسش بریزه اینه که یدونه ازاین گربه وحشیا که مطمئنی یه بیماری ناجورم داره بغل کنی ببری وقتی خوابه جلوش نگه داری.بعد همینجوری که یارو گربهه زل زده تو چشای بسته خواهرت یهو خواهرتو از خواب بیدار کنی.یه جوری که وقتی بیدار شد یه حرکتی بکنه که گربهه کم کم یه ۷-۸تا چنگ روصورتشو و یه دوسه تایی هم رو دستای خودت بندازه.این مشکلات یه باره فقط.عوضش بعدش که ببینه هیچیش نشده و خداروشکر همه چی به خوبی و خوشی تموم شده و فوقش زهرش ترکیده و یه چندتا خراش کوچولوی غیر قابل خوب شدن رو صورتش درس شده و ماکسیمم یه بیماری لاعلاج دونفره گرفتین،دیگه از دفه بعدش شیر میشه.دیگه گربه که سهله اژدهام بیاد خونتون دخلشو میاره.دیگه آخه کسی که چندماه بیشتر زنده نمی مونه چه فرقی میکنه مریضی بکشتش یا اژدها؟!؟!
البته در تمام موارد بالا خودت دور از جونشو اضافه کن.
ولی عوضش من مثل گاو از تمام امکانات رو سفره افطار استفاده می کنم(داشتی چه یهو بحثو عوض کردم).دریغ از اینکه یه چیزی رو سفره باشه و من نخورده باشم.تازه آخرشم درحالی که گلاب به روت دارم رو صورت خانواده بالا میارم با قدرت هرچه تمام تر میرم یه بستنی ام میزنم به بدن.رسما بعد ماه رمضون انتظار دیدن یه گرازی چیزی رو تو دانشگاه داشته باش.
بابا توکه بچه خفنی.تو اینو بگی بقیه چی بگن؟!؟!اگه معدلت این ترم زیر 17 شد هرچی خواستی بهم بگو.حالا چون تویی فشای ناجورم بدی مهم نیس.ولی عمرا.خیالت تختخواب.
و در آخر مجری:وقتی میخوای برای کسی نظر تو بلاگش بذاریم خیلی؟
کودک فهیم:خیلی زر نزنیم و دهن خوانندگان رو سرویس نکنیم و فش برای خانوادمون نخریم

جواب خط آخرت رو اول می دم !!
قربونت بچسبم من الهی !! من ذوق مرگ می شم وقتی می آم می بینم تو نظر گذاشتی !! اون قدر هم دوست دارم که طولانی باشه هی بخونم ..تموم نشه !!:">
:*
من که دیگه دارم روش بلعیدن رو یاد می گیرم که دیگه نیازی به جویدن هم نداشته باشه !! همه رو مثل جارو برقی بالا بکشم !D:
آره حواسم نبود! تو بودی که با ده پاس کردی ریاضیت رو!! من 18.5 شدم ! الان یادم اومد !!D:
اون روشت هم خیلی خوبه ها!!فقط چند تا مشکل داره ! اول اینکه ممکنه بعدش خواهرم جد و آباد من رو یکی یکی جلو چشمم بیاره دوم اینکه اون گربه ای که تو می گی رو راستش خودمم می ترسم بغلش کنم !!یکی باید بیاد اول ترس خودم رو بریزه! بعدش هم ممکنه عواقب داشته باشه این کارم ! مثلا یه موقع که من خوابم خواهرم بره دست یکی رو بگیره بیاره بالا سرم ! ( نمی خوام بگم که کی !! خودت می دونی !)بعدشم من زهرم بترکه ! اگه از این چند تا اشکال کوچیک صرف نظر کنیم خیلی خوفه !! D:

حسنا چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:28 ق.ظ








حسنا جان شما هم ؟؟!!
من باید یه دوره پیش رفته ی رمز گشایی این شکلک ها رو برم !!D:
فهمیدم ! الهی بمیرم !:* :* :*

شیما چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:55 ق.ظ

چرا کسی نمیاد نظری سخنی حدیثی چیزی بگه.ناسلامتی ماه رمضونه(ربطشو خودمم نفهمیدم)
حالا که اینجوریه خودم هی میام نظر میذارم که وقتی مدیریت وبلاگو زدی یهو یه عالمه نظر ببینی خوشحال شیD:
تازه میخوام واست شعرم بذارم.البته تکراریه ولی قشنگه!
وای , باران
باران

شیشه ی پنجره را باران شست .

از دل من اما ,

چه کسی نقش تورا خواهد شست ؟

حمید مصدق

می گم یه فکری !! توهم بیا یه وب بزن ! من بیام برا تو نظر بذارم ! تو بیا برا من !! خوفه ؟!
جدی جدی بیا وب بزن دیگه !! من مییییییییی خوام!! بابا دلم پوسید !:(
:(
:*
:*
:*

میرزا چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:27 ب.ظ http://minoodasht.blogsky.com/

بیا نظر بده....اپ جدید دارم

اومدم !:)

شیما پنج‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:41 ب.ظ

دیگه حالا که کار به حد چت کشیده بذار منم جواب بدم.
اول اینکه اگه میخوای با قربونم کاری داشته باشی فقط دنبالش برو بهش نچسب
دوم اینکه تو کلا خفنی اینو همه میگن من نگفتم که.
سوم اینکه اونیو که گفتی میاره بالا سرت من نمیدونم کیه (خنگ و فراموشکارم خودتی).اونجوری که میگی مردم ذهنشون منحرف میشه ها!!!!بعدا بهم اس ام اس بده بگو منظورت چی بود.از فضولی ترکیدم.
چهارم اینکه منو چه به وب زدن.اینکارش نیستم.فقط دوس دارم هی بیام واسه ملت نظر بذارم.اگه وب بزنم ازاین تریپ دفترچه خاطراتیای کلیشه ای میشه

اول اینکه خیلی حسودی !! ندید بدید !! اصلا نخواستیم بابا ! خودت برو دنبالش ! خودت هم بهش بچسب !حالا فکر کرده نوبرش رو آورده !D:
دوم اینکه تو خودت خفنی نه تنها همه ...بلکه استاد هام می گن !
سوم اینکه واقعا که !!!!!!!!!!!!
چهارم اینکه مگه من دارم چی کار میکنم !؟! منم خاطرات می نویسم دیگه ؟!! داری فحش می دی الان؟!! کلیشه ای خودتی !!D:

صالح پنج‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:49 ب.ظ

آخ جووووون!!!! من ۵۰۰۰ امین بازدیدکننده بودم!!!! جایزه نداره !!؟

بله !! بله !!
جایزه ی شما یک عدد کف مرتب است !! البته چون بودجه ی این وبلاگ کمه با عرض شرمندگی خودتون هم باید به جمع کف زنندگان بپیوندید !!D:

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:58 ب.ظ

اااا.خوب پس به من باید جایزه ویژه داده بشه آخه من بازدید کننده ۴۹۹۹ بودم.میدونی بدست آوردن این عدد چقد سخته.من جایزمو خودم میگم.من یدونه از اون کیکا که توش پیچ پیچیه میخوام محد!!!!

شما هم می تونی به حساب من،از جیب بابات،برای خودت یه کیک بخری !!D:

شیما پنج‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:59 ب.ظ

من بودم قبلیه

من هم محدثه هستم 5 ساله از تهران !D:

نیما پنج‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:51 ب.ظ http://real-arsenal.blogsky.com/

اره واقعا که جالبه همه خانوما از سوسک میترسن خواهر شما از گربه...

نه پسرم !
اطلاعات شما کافی نیست !
بعد از سوسک ؛ وحشی ترین؛ بیرحم ترین و خون خوار ترین حیوان دنیا برای خانوم ها گربه است !

شیما پنج‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:32 ب.ظ

قیافه رو نگاکن.جان من نیگا.ببین دختر مردم دستی دستی تو 18-19 سالگی افسردگی گرفت رفت.چرا؟!چراشو دیگه نپرس.نپرس دیگه.......
خیلی خوب حالا که اصرار میکنی میگم بابا.هی........از دیشب تا حالا یا تلفن خونه یا مبایل مونا زارت زارتو قارت قارت(دیگه جایگشتاش پای خودت) زنگ میخوره هی همه میگن مونا جونم تولدت مبارک.ولی دریغ از یه نفر که بیاد بگه بابا شیما جون حالا توام شناسنامه ای تولدته.تولد توام مبارک.(البته دریغشو دروغ گفتم.یه چندتا آدم باحال که البته تعدادشون به انگشتای دستم نمیرسه بهم حال دادن و بهم تولدت مبارک گفتن).
ولی خوب کلن که حتی مامان بابامم هی را میرن به مونا میگن تولدت مبارک.خوب منم میخواااااااااام.اگه نمیخواستن بمنم بگن تولدت مبارک خوب چرا شناسنامه منو عوض کردن؟!اونجوری لااقل آدم میدونه یه تولد داره.دیگه دوباره منتظر نمیمونه
نمیخوام.دستمو ول کن.ولش کن دیگه.بابا خودکشی نمیکنم.میخوام برم تو اتاق یه گوشه کز کنم فقط.بلکه یکی رد شه گردن کجمو ببینه بیاد بگه بابا سگ خورد حالا تولد توام مبارک.....(<-این قیافمه الان که کز کردم)

تووووووووووووووووووووووووووووووووللللللللللللللللللدت مبارک شیما جونم !!!
بزن اون کف مرتبه رو از اون ته سالن !!!D:

یـــــک جمعه 6 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:26 ب.ظ

سلام محدثه (اینقدر سلام کردنو دوست دارم مخصوصا اگه اسم طرف مقابلم رو بعد از سلام بگم )

لطف کن اینایی رو که میگم از طرف من برای خواهرت بگو:
گربه از رحمت کش ترین قشر حیوانات هست!!!
واقعا بی نظیر تر ، خوشگلتر ، ملوس تر از گربه حیوون پیدا نمیشه (فکر کنم آخرش یه روزی با یه گربه ازدواج کنم! )

همین!

سلام فرشید !‌D:
من بهش این ها رو می گم ولی خب ...تاثیر نداره !D:

چه خوب !!ایشالا خوشبخت شید !D:

یـــــک شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:00 ب.ظ

سلام!
همینجوری داشتم از این طرفا رد می شدم گفتم بیام یه سلامی بکنم

بفرمایید !!
خانوم بچه ها رو هم می آوردید با خودتون !!:)

لادن یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:57 ب.ظ

یکی مارو تحویل بگیره!!!!!

بیا خودم تحویلت بگیرم گلم !!>D:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد