رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

رایحه ی دوست

دیوانه ها هم دل دارند

مرثیه

خیلی بد موقع مُردی دوست من ! دقیقا چند روز قبل از استیو جابز ! آخه اینم وقت بود ؟! تو که می دونستی ! کسی به این اهمیت نمیده که تو کجا زندگی می کنی و اون کجا ! کسی به این اهمیت نمی ده که اگه فقط موقعیت مکانیتون رو عوض می کردن ، شاید الان این تو بودی که یک شرکت بزرگ بین المللی به بزرگی اپل داشتی و موقع مرگت همه می گفتن:"دنیا یه نابغه و اپل یه مدیر استثنایی رو از دست داد!" تمام دنیا از بچه ی 5 ساله ایی که تازه فهمیده آی فون چیه تا روسای کشور ها برای مرگت اندوهگین می شدن و همه جا صحبت از زندگی نامه ات و وقایع مهم زندگیت بود و یاهو ، صفحه ی اولش،  9 اتفاق جالب بود که مردم در مورد زندگیت نمی دونستن!  و الان این اون بود که توی حموم ، با اسید خفه می شد و هزار هزار آرزو رو با خودش به گور می برد! و همین ! به همین سادگی می مرد !

مظلوم بودی دوست من ! حتی بعد از مرگت هم مظلوم واقع شدی !

107

بی *تو* در می یابم
چون چناران کهن
از درون تلخی واریزم را
کاهش جان من این شعر من است....
آرزو می کردم
که تو خواننده ی شعرم باشی

راستی شعر مرا می خوانی؟
نه، دریغا، هرگز
باورم نیست که خواننده ی شعرم باشی....

کاشکی شعر

مرا می خواندی....

106

دوست داشتن کافی نیست 

آدم احتیاج داره که مطمئن باشه ، کسایی هستن تو این دنیا که براش "می میرن"... 

105

شو هر آدم ، اگه از ایناییه که کارش با کامپیوتر و لپ تاپ زیاده ، باید لپ تاپش رو برداره ، بیاره تو هال ، یه جایی که قشنگ بشه دیدش ! که صدای آدم رو هم خوب بشنوه ، تلویزیون رو هم بلند کنی، هی بگی این کیه ؟ اون کیه ؟ یا اگه تو آشپزخونه داری یه موقعی کاری می کنی هی بلند بلند بگی : فلان فیلم رو دیدی؟ خیلی قشنگه ! راستی دیروز رفتم خرید ، اینو خریدم ، بم  میآد ، نه ؟  راستی عزیزم جدیدا لاغر نشدم؟ موهامو این رنگی کردم ، بم میآد ؟ فلان کتابو خوندی ، خیلی خوبه ! و ...

بعد چند وقت یه بار هم سرک بکشی ببینی چی کار می کنه ! این جوری حوبه ! اعصاب و تمرکزش هم قوی می شه ! بدم می آد از اینایی که می رن تو اتاق تمرکز داشته باشن !

104

یه موقع هایی دلت می سوزه ، از  ته تهش! 

معنی کلمه ی "ای کاش" و "حسرت" با تمام وجود حس می کنی ! 

و اون حسرت ، در اون لحظه ی خاص،

 چنان داغی رو دلت می گذاره که اگه صد سال هم بگذره و به ده برابرش هم برسی ،

 بازم اون داغ نه تنها سرد نمی شه ! بلکه بیش تر جون می گیره !

103

سرُم دستم بود که گیر دادم می خوام برم دستشویی ! مامان کمکم کرد که بلند شم و راه برم که سرم گیج نره ! دم در دستشویی گفتم دیگه خودم می تونم و سرم رو از دستش گرفتم . به محض اینکه در دستشویی رو بستم ، یهو دیدم خونم برگشته تو لوله ی سرم !وحشت کردم از دیدن او همه خون که از تو رگم راه افتاده بود و می رفت که برسه به کیسه ی  اصلی ! اونقدر که دستم می لرزید و هیچ کاری نمی تونستم بکنم ! حتی  اینکه در دستشویی رو باز کنم ! با وجود اینکه می دونستم که اتفاقی نمی افته و تو این بیمارستان بالاخره یکی به دادم میرسه ! خلاصه به زحمت در رو باز کردم و مامان رو صدا کردم و کمکم کرد که بخوابم و پرستار رو صدا کرد !


مقصود از تعریف این ماجرا مرثیه خونی نبود که بخوام یه سر ببرمتون کربلا ! منظور این بود که اون موقع واقعا حس کردم این منی که هی از عقاید و احساساتش حرف می زنم ،زندگی و وجودش به همین یه تلمبه و چهار تا قطره خونی که یهو بی هوا راه می افته تو لوله ی سرُم بسته است... که این بدنی که اینقد تو درس های بیو می بینی عجب عظمت پیچیده ایست ،همه ی این عظمت به چه تار مویی زنده است ...


102

حتی وقتی مریضم ،

 هیچ درمانی مثل دیدن تو نیست .

101

لعنت به ساعت های بعد از جدا شدن از تو ! لعنت !!!

100

سخت ترین کار دنیا، زن و ایرانی را، توام بودن است !

چون نه تنها محدودی ، نه تنها کلاس و شعور "عموم" مردهای ایرانی پایینه و نه تنها باید توهین و تحقیر رو عملاو لفظا، تحمل کنی ، بلکه درد هم می کشی از این که می بینی یه عده که هم جنست ان ، مغزشون کم کم داره فاسد می شه ! ... 

یادشون میره که چه دنیای بزرگی ان ! چقدر خدا با ظرافت روشون کار کرده ! و هرچقدر ظاهرشون زیباست، درونشون هزاران برابر زیباتره ! یادشون می ره که آتش خدان که زمین رو گرم کنن!

کم کم ، ظاهرشون می شه عروسک ولی درونشون خالیه خالی ! احمق می شن و بازیچه ی دست "یه عده" مرد احمق تر !

99

اون لحظه که نسیم خنک می خوره تو صورتت و لابه لای موهات می پیچه رو تصور کن ! ...


دیدنت از اون خیلی بهتره ...