شب ها ، نصفه شب ها ، مخصوصا مواقعی که هجوم فکر و خیالت ، خواب رو ازم می گیره ، زمزمه کردنش ، عالمی داره واسه خودش ... :
ترا من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ " تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم.
شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم...
رایحه ی دوستیتان به مشامرسید و از عطرش لذت بردم خوشحال میشوم به نیز سر بزنید تا رایحه ی دوستیمان منتشر شود
حتمن!;)
محدم....
چرا من گمت کرده بودم؟ :(
قلمتو دوس می داریم
:*
کم می بینمت...:(